تعریف هزینه سرمایه چیست؟
هزینه منابعی که برای تأمین مالی یک کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد، هزینه سرمایه گفته میشود. هزینه سرمایه به نوع تأمین مالی استفاده شده بستگی دارد. به عنوان مثال اگر هزینه های راه اندازی یک کسب و کار جدید فقط از طریق مالکان یا مؤسسان آن تأمین شده باشد، هزینه سرمایه فقط به هزینه حقوق صاحبان شرکت بستگی دارد. حال اگر مالکان شرکت وام هم گرفته باشند، هزینه سرمایه به هزینه بدهی نیز وابسته خواهد بود. بسیاری از شرکت ها از ترکیب بدهی و حقوق صاحب سهام برای تأمین مالی خود بهره میگیرند و برای چنین شرکتهایی، هزینه سرمایه کلشان از میانگین گیری موزون برای همه منابع سرمایه که تحت عنوان میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) شناخته میشود، به دست میآید. از آنجایی که هزینه سرمایه نشان دهنده نرخ حد نصابی است که یک شرکت باید قبل از تولید ارزش یا شروع یک پروژه جدید بر آن فائق آید، به شدت در فرآیند بودجه بندی سرمایه استفاده میشود تا مشخص شود که آیا شرکت باید پروژه را ادامه بدهد یا خیر.
توضیحات مدیر مالی در مورد هزینه سرمایه
هزینه انواع منابع سرمایه از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است و به عواملی همچون تاریخچه عملیاتی شرکتها، سودآوری آنها، ارزش اعتباری وغیره بستگی دارد. به طور کلی، شرکتهای نوپاتر با تاریخچه عملیاتی محدود هزینه سرمایه بالاتری از شرکتهای با سوابق دیرینهتر دارند، چون وام دهندگان و سرمایه گذاران ریسک شرکتهای نوپا را بیشتر ارزیابی میکنند و هزینه (سود) بیشتری برای سپردن سرمایه خود به آنها طلب میکنند.
هر شرکتی باید در مراحل ابتدایی برنامه خود جهت تأمین مالی پروژه ها را روی نمودار بیاورد. به همین دلیل هزینه سرمایه یک عامل حیاتی در تصمیم گیری برای دنبال کردن روش تأمین بودجه است. اینکه شرکت میخواهد از بدهی، یا حقوق صاحبان سهام و یا ترکیبی از این دو برای تأمین مالی پروژه خود استفاده کند. شرکتهایی که در مراحل اولیه هستند به ندرت دارایی های قابل ملاحظه دارند تا از آنها بهعنوان وثیقه برای تأمین مالی از طریق بدهی استفاده کنند. پس تأمین مالی از طریق سهامداران تبدیل به حالت پیش فرض تأمین بودجه برای بیشتر شرکتهای نوپا میشود.
هزینه بدهی به تنهایی نرخ بهره پرداختی توسط شرکت به وام دهندگان است؛ اما چون هزینه بهره جزو هزینه های قابل قبول مالیاتی است و باعث کاهش مالیات میشود، هزینه بعد از مالیات بدهی به این شکل محاسبه میشود:
نرخ بازده تا سررسید بدهی ضربدر (۱-T)
که در آن T نرخ مالیات بر درآمد نهایی است.
هزینه حقوق صاحبان سهام بسیار پیچیده تر است، چون نرخ بازدهی که سهامداران انتظار دارند به راحتی آنچه وام دهندگان میخواهند مشخص نیست. به صورت تئوری، هزینه حقوق صاحبان سهام به طور تقریبی توسط مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM) محاسبه میشود:
نرخ بهره بدون ریسک+(بتای شرکت* بازده ریسک).
هزینه های کل شرکت بر اساس میانگین موزون این هزینه ها محاسبه میشود. به طور مثال، یک شرکت با ساختار سرمایه ای متشکل از ۷۰% سهام و ۳۰% بدهی را در نظر بگیرید. هزینه سهام آن ۱۰% و هزینه بدهی بعد مالیات ۷% است؛ بنابراین بازده موزون هزینه سرمایه یا WACC آن برابر با ۹٫۱%=(۷%*۰٫۳)+(۱۰%*۰٫۷) خواهد بود. این هزینه سرمایه ای است که برای تنزیل جریان های نقدی آتی از پروژه های احتمالی و سایر فرصت ها مورد استفاده قرار میگیرد تا ارزش فعلی خالص (NPV) آنها و توانایی بالقوه پروژه برای پوشش هزینه سرمایه تخمین زده شود.
شرکت ها تلاش میکنند تا بر اساس هزینه سرمایه انواع مختلف منابع سرمایه ای، یک ترکیب بهینه ای برای تأمین بودجه خود به دست بیاورند. تأمین مالی از طریق بدهی این مزیت را دارد که از نظر مالیاتی به صرفه تر از روش انتشار سهام است، چون هزینه های پرداختی بابت بهره وامها، دارای کسری مالیات هستند و باید با هزینه های بعد از مالیات پرداخت گردند؛ اما بدهی زیاد میتواند به شکل خطرناکی به استفاده بیش از حد از اهرم مالی منجر شود که نتیجه آن نرخ های بهره بالاتر است که وام دهندگان طلب میکنند تا ریسک بالاتر ورشکستگی را به حاشیه براند.
معادل انگلیسی هزینه سرمایه عبارت است از:
Cost of Capital
تعریف نقطه سر به سر چیست؟
عموماً، نقطهای که در آن سود و ضرر برابر میشوند، نقطه سر به سر گفته میشود. ازنظر معامله گران ابزار مشتقه نظیر اختیار خرید و فروش، نقطـه سر به سر قیمتی است که سهام باید به آن برسد تا خریداران اختیار از ضرر نجات یابند. این قیمت برای اختیار خرید برابر با قیمت اعمال شده بهعلاوه هزینه پرداختی و برای اختیار فروش، قیمت اعمال شده منهای هزینه پرداختی است.
توضیحات مدیر مالی در مورد نقطـه سر به سر
در هر کسبوکاری رسیدن به یک نقـطه سر به سر اولین گام اساسی برای سودآوری و ادامه حیات است.
معادل انگلیسی نقطه سر به سر عبارت است از:
Breakeven Point – BEP
تعریف ارزش زمانی پول چیست؟
ارزش زمانی پول بیانکننده این ایده است که پولی که در حال حاضر در اختیار شماست به خاطر پتانسیل درآمدی اش ارزش بیشتری از همان مقدار پول در آینده دارد؛ بنابراین با فرض اینکه پولی که در اختیار شماست میتواند سودآور باشد، هر چه قدر آن پول سریعتر به دست شما برسد، ارزش بیشتری خواهد داشت. ارزش زمانی پول با نام «ارزش فعلی تنزیل شده» نیز به شناخته میشود.
توضیحات مدیر مالی در مورد ارزش زمانی پول
مشخص است که اگر پولی را در یک حساب بانکی سپرده کنید، به آن سودی تعلق خواهد گرفت. به همین دلیل همه ما ترجیح میدهیم که تا جای ممکن دریافتی های خود را جلو بیندازیم و پول نقد را بیشتر از چک وعده دار دوست داریم.
بهطور مثال، با فرض اینکه حساب کوتاه مدت بانک ۶ درصد سود پرداخت میکند، ۱۰۰ هزار تومانی که امروز سرمایه گذاری شده در سال بعد ۱۰۶ هزار تومان ارزش خواهد داشت (۱۰۰ هزار تومان ضربدری ۱٫۰۶). برعکس، ۱۰۰ هزار تومانی که سال آینده به دست شما برسد، امروز فقط ۹۴۴۰۰ تومان ارزش خواهد داشت (۱۰۰ هزار تومان تقسیم بر ۱٫۰۶).
معادل انگلیسی ارزش زمانی پول عبارت است از:
Time Value of Money – TVM
تعریف سود تقسیمی هر سهم چیست؟
سود سهامی که به هر سهامدار عادی طی یک دوره زمانی مشخص به ازای هر سهم او پرداخت میشود، سود تقسیمی هر سهم گفته میشود. سود تقسیمی هر سهم از تقسیم سود تصویبشده مجمع برای پرداخت بین سهامداران بر تعداد سهام عادی شرکت به دست میآید.
سود تقسیمی هر سهم را میتوان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:
D: مجموع سودهای سهام در طول یک بازه زمانی (معمولاً ۱ سال)
SD: مجموع سود سهامداران ممتاز
S: تعداد سهام عادی طی یک دوره زمانی (معمولاً ۱ سال)
توضیحات مدیر مالی در مورد سود تقسیمی هر سهم
لزوماً همه سودی که شرکت در پایان سال به دست آورده است، بین سهامداران تقسیم نمیشود و بخشی از آن برای انجام پروژههای جدید، پرداخت بدهی ها و مواردی که به رشد شرکت میانجامد به صورت سود انباشته در شرکت باقی میماند. در فرمولی که برای محاسبه سود تقسیمی هر سهم ارائه شد، سود پرداختی به سهامداران ممتاز کسر میشود. با توجه به اینکه در ایران انتشار سهام ممتاز غیرقانونی است و عملاً سهام ممتازی وجود ندارد، بنابراین شما برای محاسبه سود تقسیمی هر سهم به سادگی میتوانید با تقسیم سود پرداختی تصویب شده در مجمع را بر تعداد سهام منتشرشده تقسیم کرده و سود تقسیمی به ازای هر سهم را محاسبه کنید.
هر سال در مجمع عادی سالیانه میزان تقسیم سود با حضور سهامداران و رأیگیری از همه حاضران تصویب میشود و شرکت موظف است بعد از تصویب سود تقسیمی حداکثر ظرف مدت ۸ ماه سود تقسیمی به ازای هر سهم را به سهامداران پرداخت کند.
برای حمایت از سهامداران خرد، شرکت ها موظفاند هر سال حداقل ۱۰ درصد از سود شرکت را بین سهامداران تقسیم کنند و پرداخت بیشتر از این مقدار، با رأیگیری از سهامداران تصویب میشود.
برای مثال چنانچه شما مالک ۱۰۰۰ سهم شرکت فرضی شناسا باشید و مجمع در سال گذشته رأی به پرداخت ۱۰۰ تومان سود تقسیمی به ازای هر سهم داده باشد، سود شما از محل سود تقسیمی ۱۰۰۰۰۰ تومان خواهد بود.
پرداخت سود تقسیمی به ازای هر سهم در حال رشد میتواند نشانهای از این باشد که مدیریت شرکت باور دارد که این رشد میتواند حفظ شود.
معادل انگلیسی سود تقسیمی هر سهم عبارت است از:
Dividend Per Share – DPS
تعریف سود تقسیمی چیست؟
سود تقسیمی نسبتی از درآمدهای شرکت است بین سهامداران توزیع میشود. توزیع سود تقسیمی توسط هیئت مدیره تصمیمگیری شده و به طبقه خاصی از سهامداران داده میشود. سودهای تقسیمی میتواند بهعنوان پول نقد، سهام یا شکلهای دیگر دارایی توزیع گردد.
توضیحات مدیر مالی در مورد سود تقسیمی
نرخ سود تقسیمی ممکن است به شکل مقدار پولی که سهم دریافت میکند (سـود تقسیمی به ازای هر سهم یا DPS) یا همچنین به شکل درصدی از قیمت کنونی بازار که به آن سود سهام میگویند، بیان شود.
سودهای خالص یک شرکت میتواند به سهامداران از طریق سـود تقسیمی تخصیص یابد یا بهصورت سود انباشته در شرکت نگهداری شود. یک شرکت ممکن است همچنین از سودهای خالص برای بازخرید سهام خودش در بازار استفاده کند (این امکان در بورس اوراق بهادار تهران وجود ندارد). سودهای تقسیمی ارزش بنیادی سهام یک شرکت را تغییر نمیدهد. پرداخت سود تقسیمی باید توسط سهامداران تأیید شود و ممکن است بهعنوان یک سـود تقسیمی ویژه یکباره یا بهعنوان جریان پول نقد در حال پیشرفت به صاحبان سهام و سرمایه گذاران پرداخت شود.
سهامداران صندوق سرمایه گذاری اغلب سودهای تقسیمی افزایشی هم دریافت میکنند. صندوق های سرمایه گذاری مشترک سود و سود تقسیمی دریافتی از پرتفوی خود را بهعنوان سـود تقسیمی به سهامداران صندوق میدهند.
شرکت هایی که سود تقسیمی توزیع میکنند
استارت آپ ها و سایر شرکت های با رشد بالا در بخشهای تکنولوژی یا بیوتکنولوژی بهندرت سودهای تقسیمی ارائه میدهند زیرا همه سودهای آنها برای کمک به تأمین رشد بالاتر از میانگین و توسعه، مجدداً سرمایه گذاری میشود. شرکت های بزرگتر سودهای تقسیمی منظم ارائه میدهند، چون به دنبال بیشینه کردن ثروت سهامداران از راهی غیر از رشد شرکت هستند.
استدلالهای مرتبط با توزیع سود تقسیمی
استدلال سیلی نقد به از حلوای نسیه، در مورد سیاست سود تقسیمی ادعا میکند که سرمایه گذاران از دریافت منافع حاصل از رشد آینده شرکت و درآمدهایی که از طریق سود انباشته که مجدداً سرمایه گذاری میشوند نسبت با دریافت سود تقسیمی نامطمئنتر هستند. بحث اصلی این است که سرمایه گذاران ارزش بالاتری روی سودهای تقسیمی فعلی که از دریافتشان مطمئناند، میگذارند تا روی پولی که از افزایش قیمت سهام انتظار دارند، حتی اگر بهصورت تئوری هم برابر باشند.
در بسیاری از کشورها، نرخ مالیات بر درآمد حاصل از سـود تقسیمی بسیار مطلوبتر از نرخ مالیات بر سایر انواع درآمدها است؛ بنابراین سرمایه گذارانی که به دنبال جریانهای پول نقد با مزایای مالیاتی هستند به دنبال سهامی با پرداخت سود تقسیمی بیشتر میروند تا از نرخ مالیات کمتر آن بهرهمند شوند.
اگر شرکت تاریخچه زیادی در پرداخت سـود تقسیمی در گذشته داشته باشد، کاهش یا حذف مقدار سـود تقسیمی ممکن است نشانهای برای سرمایه گذاران باشد که شرکت احتمالاً با مشکلاتی روبرو شده است. در مقابل یک افزایش غیرمنتظره در نرخ سـود تقسیمی نیز میتواند نشانهای مثبت برای بازار و در ارتباط با شرکت باشد.
سیاستهای پرداخت سود تقسیمی
شرکتی که سـود تقسیمی توزیع میکند ممکن است مقداری سـود تقسیمی را با استفاده از سیاستهای متنوع تعیین کند، این سیاستها عبارتاند از:
- سیاست سود تقسیمی باثبات: حتی اگر درآمدهای شرکت زیاد باشد، سیاست سود تقسیمی باثبات بر روی پرداخت سود تقسیمی ثابت تمرکز دارد.
- نسبت پرداخت هدف: سیاست سـود تقسیمی باثبات میتواند نسبت سـود تقسیمی به درآمدها را در بلندمدت هدف قرار دهد. هدف این است که درصد مشخصی از درآمدها بهعنوان سـود تقسیمی به سهامداران پرداخت شود و این سـود تقسیمی دائماً خود را با میزان درآمدها تعدیل میکند.
- نسبت پرداخت ثابت: یک شرکت درصد خاصی از درآمدهای خود را هرسال بهعنوان سود سهام پرداخت میکند و مقدار آن سودهای تقسیمی ممکن است مستقیماً با درآمدها تغییر کند.
- الگوی سود باقیمانده: در این روش سـود تقسیمی بر این اساس تعیین میشود که ابتدا بودجهای را که برای بخش حقوق صاحبان سهام در ساختار سرمایه خود در نظر گرفته از میزان درآمدها کسر میشود و هر آنچه باقی بماند بهعنوان سود تقسیمی بین سهامداران تقسیم میشود.
تئوری نامربوط بودن ارزش شرکت به سیاست تقسیم سود
اقتصاددانان مرتون میلر و فرانکو مودیلیانی اعتقاد داشتند که سیاست سود تقسیمی شرکت ربطی به ارزش شرکت ندارد و هیچ تأثیری بر قیمت سهام شرکت یا هزینه سرمایه آن ندارد. بهطور مثال، فرض کنید شما سهامدار شرکتی هستید و سیاست سـود تقسیمی آن را دوست ندارید. اگر سـود تقسیمی نقد شرکت بسیار زیاد باشد، شما پول دریافتی اضافی را برمیدارید و از آن برای خرید سهام بیشتر شرکت استفاده میکنید. اگر سـود تقسیمی که دریافت میکنید خیلی کم باشد، میتوانید فقط مقدار کمی از سهام خود را بفروشید تا پول نقد لازم را به دست آورید. در هرکدام از این موارد، ترکیب ارزش سرمایه گذاری شما در شرکت و پول نقد موجودتان دقیقاً یکسان خواهند بود. وقتی آنها نتیجه میگیرند که سودهای تقسیمی نامربوط هستند، منظورشان این است که سرمایه گذاران به سیاست سود تقسیمی شرکت اهمیت نمیدهند چون میتوانند سیاست تقسیم سود شرکت را بهصورت مصنوعی برای خود تغییر دهند.
باید اشاره شود که نظریه نامربوط بودن سـود تقسیمی فقط در دنیای بینقص بدون مالیات، بدون هزینههای کارگزاری و سهم های کاملاً تقسیمپذیر معنی دارد.
معادل انگلیسی سود تقسیمی عبارت است از:
Dividend
برای تسلط بیشتر روی مباحث مدیریت مالی به شما عزیزان فیلم آموزشی زیر را توصیه می کنیم: