واجشناسی به انگلیسی: phonology یکی از زیرشاخههای زبانشناسی است که به بررسی نظام آوایی زبان میپردازد و جایگاه عناصر آوایی زنجیری و زبرزنجیری را در نظام زبان مشخص میکند. در این حوزه، مسائلی مانند آوا، واج، واجگونه، گام یا پایه، هجا، تکواژ، تکیه، ملودی، رکن و وزن شعر مورد بررسی قرار میگیرند.
واجشناسی دانشی است که ار آغاز قرن بیستم به عنوان شاخه ای از زبان شناسی مطرح می شود، تا قبل از قرن بیستم چیزی به نام واجشناسی (Phonology) وجود نداشته است. [ رجوع کن به آغاز جزوه تحلیل کلام] نام واج شناسی با نام مکتب پراگ آمیخته شده است. واجشناسی حاصل کار گروهی از زبان شناسان است که اوج آن در مکتب پراگ می باشد. در ۱۸۷۳ شخصی به نام wintler در نتیجه تحقیقاتش بر روی گونه های زبان ایتالیایی به این نتیجه رسید که باید میان دو نوع آوا در زبان تمایز قائل شد. آواهایی که بود و نبودشان تمایز دهنده نیست، و آواهایی که بود و نبودشان تمایز دهنده است. مثلاً تفاوتی که بین /l/ تیره و روشن در انگلیسی وفارسی وجود دارد، تفاوتی تمایز دهنده نیست.[آیا می دانی منظور از تمایز چیست؟ تمایز یعنی این که مثلاً یک آوا وجودش در یک واژه باعث تمایز و تفاوت معنایی آن واژه با واژه دیگر بشود. اصطلاح انگلیسی آن Distiction است]. مثال دیگر آن دو آوای/ P/ دمیده و نادمیده است که وجود آن در واژه های مختلف باعث نمی شود که دو واژه از هم متمایز شوند. اما برخی از آوا ها باعث ایجا تمایز معنایی می شوند که ما آن آوا ها را به عنوان واج (Phoneme) می شناسیم.
Wintler هیچ اشاره ای به اصطلاح واج نمی کند. او تنها دو دسته آوا را از همدیگر تمیز داده است. اولین کسی که واژه و یا Term واج(Phoneme) را به صورت امروزین آن به کار برد، بودئن دوکورتنه (Baudoin de Courtney)، زبان شناس لهستانی تبار بود که در روسیه درس خوانده و سپس در همان جا تدریس نمود. او اصطلاح واج را به عنوان “آوای ممیز” در زبان شناسی وضع کرد. مهم این است، که بدانید اصطلاح Phoneme از ابداعات کورتنه نبوده، بلکه برای بار نخست دوفریش دو ژنت Dufriche desgenettes در ۱۸۷۳ اصطلاح Phoneme را به جای Sprachlaut که اصطلاحی آلمانی است وضع کرد. اما در این زمان این اصطلاح واج به عنوان آوای ممیز به کار نرفت. مفهوم واج را شاهزاده نیکلای تروبتسکوی جهانی نمود.
واجها
در دانش زبانشناسی به دو آوا که جانشین کردن یکی با دیگری در معنی واژه تغییر بدهد واج میگویند. برای نمونه /پ/ و /ب/ در واژههایی مانند «پاک» و «باک» باعث دگرگونی معنایی میشوند. در اینجا /پ/ و /ب/ را واحدهای صوتی تمایزبخش یا بعبارتی واج میگویند. دو آوا که در یک زبان خاصیت تمایز بخشیدن دارند ممکن است در زبان دیگر این خاصیت را نداشته باشند. برای نمونه در زبان فارسی /v/ و /w/ یک واج به حساب میآیند ولی در زبان انگلیسی اینطور نیست. بررسی عملکرد واجها و تنظیم آنها در یک شبکه یا دستگاه، واجشناسی نام دارد.
هجا
هجاها بر اساس اصل توالی رسایی (Sonority Sequencing Principle) ایجاد میشوند. معمولاً یک واکه در مرکز هجا و چند همخوان در آغازه و پایانه هجا قرار میگیرند.
در تعریف کلی، در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دستۀ واکه )مصوت) (۶ واج) و همخوان (صامت) (۲۳ واج) تقسیم میشوند.
- مصوتها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
- صامتها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، ث، س و ص/، /ج/، /چ/، ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.[۲]
پیرامون واکهها نیز باید گفت که در فارسی افغانی، فارسی ایرانی و فارسی تاجیکی اختلافاتی هست؛ یعنی فارسی افغانی هشت واکه، و فارسی ایرانی و تاجیکی شش واکه دارد.
البته به شرطی که هجاهای مرکب را بهحساب نیاوریم اینگونه است، چون این سی لفظ درواقع شالودهٔ ناب زبان فارسی است.
واکهها
نوشتار(های) وابسته: معروف و مجهول
زبان فارسی گویش غربی (ایرانی)، ازلحاظ واکهها امتیازهای بسیاری دارد و شاید در رستهٔ زبانهای نادر و رایج دنیا باشد که اینچنین است، و آن داشتن تنها شش واج است، که سهبهسه در برابر هم است: سه واکهٔ کوتاه و سه واکهٔ کشیده. درواقع، در فارسی، درنهایت تنها شش واکه داریم که به تناسب هرکدام میتواند کشیده یا کوتاه باشد که دوازده گونه میشود.
جدول واکههای فارسی ایران
نمودار واکههای فارسی ایران
گویش معیار فارسی شش واکه دارد که از این قرار است:
دبیره | آوانگاری بینالمللی | لاتین | نمونه |
ـَ | æ | a | برده /bæɾde/ |
ـَا | ɒː | ā, aa | تاب /tɒːb/ |
ـِ | e | e | زرشک /zeɾeʃk/ |
ـِی | iː | ī, i | تیر /tiːɾ/ |
ـُ | o | o | بُت /bot/ |
ـُوْ | uː | ū, u, oo | نوش /nuːʃ/ |
دبیره | آوانگاری بینالمللی | لاتین | نمونه |
ـَه | æ | a | نَه /næ/ |
ـِه | e | e | چِِه /tʃe/ |
و | o | o | تو /to/ |
واکههای کوتاهِ دراز
در فارسی، گاهی واکههای /ـُ/ و /ـِ/ به صورت /ـُوْ/ و /ـِیْ/ کوتاه تلفظ میشود:
اگر یکی از بخش (هجا)های واژه، دوواجی درستشده از همخوان و واکهٔ /o/، و نیز واجٍ دوم بخش بعدی /uː/ باشد، میتوان /o/ بخش نخست را به /u/ تبدیل کرد؛ همانند نُمودن، گشوده، بیسکون، درود، شگون، ورودی، شکوفه، شلوغ و… .
همچنین اگر بخش (هجا)های واژه، دوواجی درستشده از همخوان و واکهٔ /e/، و نیز واجٍ دوم بخش پسین /iː/ باشد، میتوان /e/ بخش نخست را به /i/ تبدیل کرد؛ مانند بِبین، پرینتر (چاپگر)، کلید، سریشم (ژلاتین)، نگین، فرینی )فرنی)، نشیمن، پریز، سپید، تهنشین، ساکنین، آتِشین و …
و نیز اگر بخش (هجا)های واژه، دوواجی درستشده از همخوان و واکهٔ /æ/، و نیز واجٍ دوم بخش بعد /ɒː/ باشد، میتوان /æ/ بخش نخست را به /ɒ/ تبدیل کرد؛ همچون بهار، نماز، نهار (ناهار، غذای ظهر)، چهار، بیمَحابا، باصفا و ….
دبیره | آوانگاری بینالمللی | شرایط | نمونه |
ـَ | ɒ یا æ | پیروی از الگوی …ـَـَا… | چَهَار /tʃɒhɒːɾ/ یا /tʃæhɒːɾ/ |
ـِ | i یا e | پیروی از الگوی …ـِـِی… | کِلِید /kiliːd/ یا /keliːd/ |
ـُ | u یا o | پیروی از الگوی …ـُـُوْ… | سُرُود /suɾuːd/ یا /soɾuːd/ |
واکههای کوتاه کشیده
گاهی واکههای کوتاه فارسی، میتواند کشیده تلفظ شود.
اگر در بخش (هجای) پایانی واژه یا تکواژ، پس از واکهٔ کوتاه دو همخوان آمدهباشد، میتوان واکه را کشیده تلفظ کرد. در واقع هنگامی که واکه پیش از دو همخوان چسبیده (دو حرف ساکندار) آید.
مثلاً /سَرْد/ را میتوان به صورت /sæːɾd/ یا /sæɾd/ گفت.
دبیره | آوانگاری بینالمللی | شرایط | نمونه |
ـَ | æː | پیروی از الگوی ـَـْـْ | سَبز /sæːbz/ |
ـِ | eː | پیروی از الگوی ـِـْـْ | زرشک /zereːʃk/ |
ـُ | uː | پیروی از الگوی ـُـْـْ | کوشک /kuːʃk/ |
واکههای کشیدهٔ کوتاه
اگر واکههای کشیده پیش از /ن/ بیاید، کوتاه تلفظ میگردد. همچنین در دیگر موارد نیز معمولاً میتوان این کار را کرد.
دبیره | آوانگاری بینالمللی | نمونه |
ا | ɒ | نان /nɒn/ |
ی | i | ببین /bebin/ |
و | u | بیرون /biːɾun/ |
استثناها
همچنین استثناهایی هست که از این قرار است:
- اگر ترکیب ـَی /ay/، در حالتی بیاید کهٔ ساکن داشته باشد، میگوییم «زبر بر «ی» سنگین است»، یعنی باید به صورت /ey/ خوانده میشود. مانند پَیاپَی /payaapey/ که پَی نخست به خاطر داشتن زبر، /pay/ خوانده شده و پِی دوم به خاطر زبر پشت «ی» ساکن، /pey/ خوانده میشود.
البته در حالت ـَیّـ استثنا است، مانند صَیّاد /sayyaad/.
زبر پشت «ی»ای که حرکت دارد، گاهی جای /ay/، /ey/ خوانده میگردد، مانند ترکیب «مَیِ انگوری» /mey e anguri/.
- اگر ترکیب ـَو /av/ (/aw/)، در حالتی بیاید کهٔ ساکن داشته باشد، میگوییم «زبر بر «و» سنگین است»، یعنی باید به صورت /o/ (گاهی هم /ow/ و /ō/) خوانده میشود. مانند سَوارهرو /savaare-ro/ که سَوار به خاطر داشتن زبر، /savaar/ خوانده شده و رو به خاطر زبر پشت واو ساکن، /ro/ خوانده میشود.
البته در حالت ـَوّـ استثنا است، مانند جَوّ /javv/.
زبر پشت واوی که حرکت دارد، گاهی جای /av/، /ov/ خوانده میگردد، مانند نَوین /novin/.
همچنین واکههای بلند نیز در واقع با واکههای کوتاه نوشته میگردد که اغلب نمینویسندش. این الگوها این چنین است:
- ـَا = aa
- ـِی = i
- ـُو = u
پس حواستان باشد، بیت (کوچکترین حافظهٔ رایانه) /bit/ را باید نوشت «بِیت»، و بیت (هر سطر در شعر) /beit/ را باید نوشت «بَیت»
تفاوت واکهها در سه گویش
در درازای تاریخ، واکههای e (ـِ معمولی)، i (ای کوتاه)، ī (ای معمولی)، ē (ـِ کشیده)، u (او کوتاه)، ū (او معمولی)، ō (ـُ کشیده)، a (ـَ معمولی)، ā (آ معمولی)، o (ـُ معمولی) و ů (؟) در میان گویشهای فارسی (افغانی (شرقی)، ایرانی (غربی) و تاجیکی (فرارودی)) تغییر کرند. جدول زیر این تغییر را نشان میدهد[۳]:
املا | -ِ | ی | ی | -ُ | و | و | -َ | ا |
شکل ابتدایی | i | ī | ē | u | ū | ō | a | ā |
شرقی (افغانی( | e | i | ē | o | u | ō | a | ā |
غربی (ایرانی) | e | ī | o | ū | a | ā | ||
فرارودی (تاجیکی) | i | e | u | ů | a | o |
همخوانها
زبان فارسی بیستوسه نماینده واجی اصلی دارد. دو نماینده از اینها، دو نماینده (ن و ر) خود دو همخوان را نشان میدهد. واج ق نیز در زبان فارسی وجود دارد، و در فارسی ایران با کمی تفاوت با ق عربی و مانند غ تلفظ میشود (ق عربی بیواک و ق فارسی واکدار است).
در استانهای سمت شمال کشور بین تلفظ ق و غ هیچ تفاوتی قایل نیستند اما در سایر مناطق این دو واج را از یکدیگر متمایز میدانند استانهای کردستان، کرمانشاه، لرستان، فارس، کرمان، زاهدان، بوشهر، خوزستان، … و طوایف اصیل ایرانی از جمله فارس، کرد، لر، لک، بلوچ و… ق و غ را بهخوبی میتوانند تلفظ کنند.
پس بهجرأت میگوییم که فارسی ۲۶ همخوان دارد.
جدول همخوانها
در زیر همخوانهای فارسی معیار را میبینید. این همخوانها در فراز و نشیب زمان دگرگون شده و به شکل امروزی درآمدهاست. فارسی همخوان غیرشُشی ندارد.
بر اساس جدول آوانگاری بینالمللی، آواهای فارسی اینگونه است:
ششی | لبی | لثهای | پسلثهای | کامی | نرمکامی | زبان کوچکی (ملازی) | چاکنایی | |
خیشومی | م m | ن n | ن ŋ | |||||
انسدادی | واکدار | ب b | د d | گ g | ق ɢ | |||
بیواک | پ p | ت t | ک k | ء ʔ | ||||
انسایشی | واکدار | ج dʒ | ||||||
بیواک | چ tʃ | |||||||
سایشی | واکدار | و v | ز z | ژ ʒ | غ ɣ | |||
بیواک | ف f | س s | ش ʃ | خ x | ه h | |||
تکضربی | ر ɾ | |||||||
لرزشی | ر r | |||||||
ناسوده | و w | ل l | ی j |
جدول دبیرهها
زبان فارسی ۳۲ دبیره دارد. از این ۳۲ دبیره، ۲۴ دبیره نمایندهٔ ۲۶ واج همخوان اند. البته در درازنای تاریخ دبیرههایی به فارسی افزوده یا ازش کم شدند، واجها نیز اینگونه است.
واک | آوای بینالمللی | دبیره | نماینده | نمونه |
/p/ | [p] | پ | پ | تپ /tæp/ |
/b/ | [b] | ب | ب | برادر /bærɒːdær/ |
/t/ | [t] | ت، ط | ت | تا /tɒː/ |
/d/ | [d] | د | د | دوست /duːst/ |
/k/ | [k] | ک | ک | کُرد /koɾd/ |
/ɡ/ | [ɡ] | گ | گ | گروه /ɡoruːh/ |
/ʔ/ | [ʔ] | ا(ء)، ع | ا(ء) | معنا /mæʔnɒː/ |
/tʃ/ | [t͡ʃ] | چ | چ | چوب /tʃuːb/ |
/dʒ/ | [d͡ʒ] | ج | ج | جوان /dʒævɒːn/ |
/f/ | [f] | ف | ف | فشار /feʃɒːɾ/ |
/v/ | [v] | و | و | ویژه /viːʒe/ |
/w/ | [w] | و | و | ویژه /wiːʒe/ |
/s/ | [s] | س، ص، ث | س | سایه /sɒːje/ |
/z/ | [z] | ز، ذ، ض، ظ | ز | آزاد /ɒːzɒːd/ |
/ʃ/ | [ʃ] | ش | ش | شاه /ʃɒːh/ |
/ʒ/ | [ʒ] | ژ | ژ | ژاله /ʒɒːle/ |
/χ/ | [χ] | خ | خ | خانه /χɒːne/ |
/ʁ/ | [ʁ] | غ، ق | غ | باغ /bɒːʁ/ |
/ɢ/ | [ɢ] | غ، ق | ق | قلم [ɢælæm] |
/h/ | [h] | ه، ح | ه | هفت /hæft/ |
/m/ | [m] | م | م | مادر /mɒːdær/ |
/n/ | [n] | ن | ن | نان /nɒːn/ |
/ŋ/ | [ŋ] | ن | ن | رنگ /ɾæŋɡ/ |
/l/ | [l] | ل | ل | لب /læb/ |
/ɾ/ | [ɾ] | ر | ر | ایران /iːɾɒːn/ |
/r/ | [r] | ر | ر | ترش /torʃ/ |
/j/ | [j] | ی | ی | یا /jɒː/ |
وردشهای واجگونهای
آواهای /د/ و /ت/، هم نوکیدندانی و هم نوکیلثهای تلفظ میشود.
واجهای /پ/، /ت/، /چ/ و /ک/ هنگامی که در آغاز هجا باشد، حلقی و دمشی ادا میشود. (دمش در برابر بازدمش(
هر گاه /پ/ و /ت/ پس از /س/ بیاید، حلقی و دمشی ادا میشود. (دمش در برابر بازدمش(
نرمکامیهای انسدادی (/ک/ و /گ/)، پیش از سه واکهٔ پیشین (/ـَ/، /ـِ/، /ی/)، کامی میگردد. در واقع از حالت رقیق (مانند کنجکاو و گرگان) به حالت غلیظ (مانند کیان و گیر) بدل میآید. این حالت گاهی پیش از برخی حرفها و ساکن نیز پدید میآید. این همان قضیهٔ /ک/ کوکویی و /ک/ کفگیری است.
در فارسی جدید، واجهای ق نمایندهٔ [q] و غ نمایندهٔ [ʁ] بودهاست. در فارسی دری معیار، دیگر تفاوتی میان دو دبیره نیست، بلکه بسته به موقعیت، /غ/ و /ق/ تغییر میکند، البته /غ/ نمایندهٔ [ʁ] و /ق/ نمایندهٔ [ɢ] است؛ لیکن اگر هرکدام در آغاز واژه بیاید، [ɢ] تلفظ میشود. البته اگر رسمی نگاه کنیم، /ق/ = /غ/، یعنی هر دو نمایندهٔ [ʁ] است. واج نمایندهٔ اصلی نیز /غ/ است، چنان که در فرهنگ معین نیز پس از ارایهٔ توضیح، [ɢ] را آوای اصلی میگیرد. در این فرهنگ، /غ/ و /ق/ را با [ɣ] مینماید.[۴] البته تفاوت در گویش /غ/ و /ق/، در فارسیزبانان مشهود است، مثلا گویش افغانی و تاجیکی، و نیز لهجههای کرمانی و یزدی. در هر صورت سر معیار دری نیز اختلاف است.
زنشی لثهای /ɾ/، در آغاز واژه میتواند به زنشی بدل شود ([r]). البته این تلفظ تقریباً در فارسی آزاد است و اول و آخر نمیشناسد.
/n/، اگر پیش از /گ/، /ک/، /ق/، /غ/، و /خ/ آید، میتواند به صورت /ŋ/ تلفظ شود. نیز اگر پیش از /ق/ (/ɢ/) یا /غ/ (/ʁ/) بیاید، میتواند به صورت /ɴ/ نیز تلفظ شود. البته /ن/ را دندانی (/ɴ/)نیز تلفظ میکنند.
همخوان /ء/ در آغاز واژه، یا در آغاز تکواژ در هنگام ترکیب تکواژها، در صورتی که واج پیشینش همخوان باشد، میتواند حذف شود. مانند فناوری و فنآوری، نیز «آب آورد» /ʔɒːb ʔɒːværd/ و /ʔɒːb ɒːværd/، و نیز کمعرض /kæm-ʔærz/ و /kæm-ærz/. اگر پیش از /ء/ همخوان بیاید، در برخی شرایط /ء/ حذف شده و واکهها ادغام میشود. مانند کی است؟ /ki ʔæst/ و کیست؟ /kist/، و نیز رودهاش /ɾude-ʔæʃ/ و /rudæʃ/ (بیشتر در عامیانه).
واج /و/ پیش از همخوانها نمیآید، به جز خودش، یعنی مگر هنگامی که /و/ تشدید دارد -که در حکم دو /و/ پشت سر هم است-، ما در فارسی پس از /و/ همیشه واکه دریم، چنانچه -همان طور که گفتیم- اگر در پایان هجا بیاید نیز معمولاً به شکل /ـُ/ یا /ـُ/ کشیده تلفظ میگردد. در فارسی باستان یا پهلوی، این واج پیش از همخوانها میآمده که در دری به /ب/، /ف/ یا /پ/ بدل گشته. مثلا /و/ در گرو /grev/(؟) در مصدر «گرفتن» به /ف/ تبدیل شدهاست.
جدول زیر برخی از وردشها را به طور تقریبی مینماید. البته دقیق نیست.
واک یا آوای بینالمللی | شرایط احتمالی | دبیره | نماینده | نمونه |
[p] | آزاد (؟) | پ | پ | تپ /tæp/ |
[pʰ] | آمدن در آغاز هجا یا پس از /س/ ساکن | پ | پ | پدر /pʰedæɾ/ |
[t] | آزاد (؟) | ت، ط | ت | پرت /pært/ |
[tʰ] | آمدن در آغاز هجا یا پس از /س/ ساکن | ت، ط | ت | تا /tʰɒː/ |
[t̪] | آزاد (؟) | ت، ط | ت | پرت /pært/ |
[t̪ʰ] | آمدن در آغاز هجا یا پس از /س/ ساکن | ت، ط | ت | تا /t̪ʰɒː/ |
/d/ | آزاد | د | د | دوست /duːst/ |
/d̪/ | آزاد | د | د | دوست /d̪uːst/ |
[kʰ] | آمدن در آغاز هجا | ک | ک | کُرد /kʰord/ |
[k] | اغلب نیامدن پیش از واکههای پیشین | ک | ک | مکث /mæks/ |
[kʲ] | اغلب آمدن پیش از واکههای پیشین | ک | ک | تکی /tækʲi/ |
ترکیب [kʲ] و [kʰ] | اغلب آمدن پیش از واکههای پیشین در آغاز هجا | ک | ک | کیش /’kʰiʃ/ |
[ɡ] | اغلب نیامدن پیش از واکههای پیشین | گ | گ | گروه /ɡoruːh/ |
[ɡʲ] | اغلب آمدن پیش از واکههای پیشین | گ | گ | گیر /ɡʲir/ |
/ʔ/ | آزاد | ء، ع | ء | معنا /mæʔnɒː/ |
– | در آغاز واژه (در عبارت) یا تکواژ (در واژه) و آمدن پس از همخوان | ء، ع | ء | من آمدم /mæn ɒːmædæm/ |
/tʃ/ | آزاد (؟) | چ | چ | چوب /tʃuːb/ |
/tʃ/ | {در آغاز واژهها، دمشی | چ | چ | چوب /tʃuːb/ |
/ʁ/ | آزاد | غ، ق | غ | باغ /bɒːʁ/ |
/ɢ/ | در آغاز واژه (؟) | غ، ق | ق | قلم [ɢælæm] |
/n/ | آزاد | ن | ن | نان /nɒːn/ |
/n̪/ | آزاد (/) | ن | ن | نان /n̪ɒːn̪/ |
/ŋ/ | آمدن پیش از /گ/، /ک/ و /ق/ | ن | ن | رنگ /ɾæŋɡ/ |
/ɴ/ | آمدن پیش از /ق/ (/ɢ/) یا /غ/ (/ʁ/) | ن | ن | انقلاب /eɴʁelɒːb/ |
/ɾ/ | آزاد | ر | ر | ایران /iːɾɒːn/ |
/r/ | آزاد (؟) | ر | ر | ترش /torʃ/ |
واج /ذ/
نوشتار(های) وابسته: ذال معجم
در فارسی دری، واجی بوده با نشان /ذ/ که امروزه اغلب به ز یا د بدل گشتهاست. در گویش معیار کنونی فارسی، /ذ/ = /ز/ = /z/.
قاعدهٔ /ذ/ در دری این بوده که هرگاه /د/ در میان دو واکه باشد، به صورت /ذ/ تلفظ میشود، حتیٰ اگر بعدش واکهای نباشد و نیز همخوانی نیاید (\س از واکه، /ذ/ دارای ساکن باشد.[۵]
واک یا آوای بینالمللی | شرایط احتمالی | دبیره | نماینده | نمونه |
[ð] | در گذشته، هرگاه پیش و پس از /د/ همخوانی نیاید | ذ | ذ | گنبذ (تلفظ گذشتهٔ گُنبد( /gonbæð/ |
واج /و/
واج /و/ در فارسی دری غربی (اغلب ایران) با تلفظ /v/ ادا میشود، ولی در فارسی دری شرقی (اغلب افغانستان) به صورت سنتی یعنی /w/ ادا میشود.
واک یا آوای بینالمللی | شرایط احتمالی | دبیره | نماینده | نمونه |
[w] | همیشه، در افغانستان | و | و | گواه /gowɒːh/ |
[v] | به جز حالت ـَوْ مانند «نَوروز» همیشه، در ایران | و | و | گواه /govɒːh/ |
همنشینی
برخی از واجها برای راحتی تلفظ کنار هم نمیآید.
واجها /ن/ و /ک/ کنار هم نمیآید. پس در پارسی /nk/ نداریم بلکه /ng/ داریم. اگر واژهای در فارسی «نْک» داشت، یعنی فارسی نیست یا اشتباه است، مثلا «بانک» انگلیسی، «انکار» عربی و «پنکه» هندی است. در فارسی واژههای «بانگ» و «انگار» و «پنگ» (خوشهٔ خرما) داریم
نیز واجهای /ش/ و /گ/ کنار هم نیایند. پس در فارسی /ʃg/ نداریم؛ که /ʃk/ داریم. در ضمن /ژ/ و /ک/ نیز کنار هم نمیآید که در پارسی /ʒk/ نداریم که /ʒg/ داریم. پس «پزشک»، «رشک»، «لشکر» و «اشکنه» درست است و پزشگ و رشگ و لشگر و اشگنه غلط است. در ضمن «مژگان» (/moʒgɒːn/) درست و «مژکان» غلط است.
/چ/ و /ج/ کنار هم نمیآیند، همجنین است /ب/ و /پ/، /ش/ و /ژ/ و هر دو واجی که واجگاه مشترک داشتهباشد.
واج /ن/ پیش از /ب/ و /پ/ میشود /م/، مانند «انبار» و «تنپوش» که میشود امبار و تمپوش.
واج /چ/ اگر پیش از /ت/ یا /د/ بیاید میشود /ش/ و /ج/ اگر پیش از /ت/ یا /د/ بیاید میشود /ژ/. پس «اجتماع» میشود اژتماع و «وجدان» میشود وژدان. «اچتیامال» میشود اشتیامال و «اچدی» میشود اشدی.
/ژ/ پیش از /د/ و /ش/ پیش از /ت/ میآید. در پارسی «اژدها» و «تشت» داریم. «هشدار» میشود هشتار.
اگر /د/ پیش از /ژ/ آمد میشود /ج/ و اگر /ت/ پیش از /ش/ آمد میشود /چ/. /ت/ پیشداز /ژ/ و /د/ پیش از /ش/ نمیآید.
واجآرایی
)مواردی درون پرانتزها توضیح داده شد که نیاز به بررسی دارد(.
آرایش واجیای که در زبان فارسی حاکم است، یکی از بهترین و آسودهترینها است. این واجآرایی کمنظیر و شاید بینظیر، از نظر تلفظ آسان است و حاصل یک دگرش تاریخی در روند سادهسازی زبان است. این آرایش قوانینی دارد، از جمله:
هر هجا با یک همخوان (صامت) آغاز شده، آنگاه یک واکه (مصوت) در پی میآید؛ پس از آن میتواند با یک همخوان دیگر، و یا دو همخوان دیگر (فقط در هجاهای پایانی) ادامه یابد؛ پس در هر تکواژ:
- هر هجای آغازی یا میانی، دو یا سه واج دارد. هر هجای پایانی نیز میان دو تا چهار واج دارد.
- هر هجا باید با همخوان (صامت) آغاز گردد (توجه کنید که واژهای چون «آباد» با واج /ء و ع/ شروع میشود و واجِ دوم آن /ا/ است(.
- واج دوم هر هجا باید واکه (مصوت) باشد.
- وجودِ واج سوم در هجا اختیاری است و این واج باید همخوان (صامت) باشد.
- در هجای پایانی، واج چهارم نیز میتواند وجود داشته باشد و همیشه همخوان (صامت) است.
- هیچگاه دو واکه پشت هم نمیآید (در یک هجا بیش از یک واکه نمی آید).
- هیچگاه سه همخوان در پی هم نمیآید. در واژههای مرکب نیز معمولا با حذف یک هجا تلفظ میشود، مانند زیستشناسی /zistʃenɒːsi/ ← زیسشناسی /zisʃenɒːsi/؛ رقیق میگردد، مانند پرتگاه /pærtɡɣɒːh/ (البته واج /ɡɣ/ را نمیدانم هنوز آمده یا نه، ولی تعریفش «واکدار کامی انسایشی» یا »voiced velar affricates« است.) یا چندین حالت دیگر که نگارنده ازش ناآگاه است( قواعدی که ذکر شد دربارهٔ یک واژه صدق می کند و کلمات مرکب از این قواعد پیروی نمی کنند مانند قاعدهٔ تشدید که در کلمات مرکب صدق نمی کند مثل بررسی(.
هجاهای فارسی در هر تکواژ:
هجا/واج | نخست | دوم | سوم | چهارم |
آغازی | /ه/ | /و/ | (/ه/) | – |
میانی | /ه/ | /و/ | (/ه/) | – |
فرجامی | /ه/ | /و/ | (/ه/) | (/ه/) |
همچنین قوانین خاصی برای همنشینی واجهای فارسی هست. در فارسی، واجهای همانندو با واجگاه (مخرج تلفظ) نزدیک به هم، نمیتواند در کنار همآید. مثلا در زبان فارسی هیچگاه در یک هجا و شاید تکواژه، واجِ /چ/ پیش از /ر/، و /ب/ پیش و پس از /پ/ و /د/ پیش از /ز/ نمیآید. در واژههای مرکب نیز معمولا ادغامی تلفظ میشود. واجهای فارسی قوانین سختی دارد که البته به راحت شدن زبان میانجامد.
هنگام ترکیب تکواژها، هر واژه
تشدید
همخوانها ممکن است مشدّد باشد، البته این ویژگی اغلب مربوط به واژههای دخیل از عربی است. این دبیرهها را در آوانگاری بینالمللی با دوبار نوشتن [sejjed]، یا با نماد کشیدگی (/ː/)، [sejːed] نشان میدهند.
واژههای فارسیای مانند امّید و درّه نیز در فارسی هست که تشدید دارد، ولی باید دربارهٔ پیشینیهٔشان پژوهید که آیا ما از پیش و در پارسی میانه یا پارسی باستان تشدید داشتهایم یا نه.
نشانهٔ آوایی | نشانهٔ فارسی | نمونه |
/ː/ یا دوبار نوشتن | ـّ | اره /æɾɾe/ یا /æɾːe/ |
واژههای همآوا
در زبان فارسی، واژههای بسیاری هست که چندجور نوشته و یکجور خوانده میشود. غالب اینها تازی است.
مثلاً واژهٔ فارسی گذاشتن با گزاشتن (گزاردن) همآوا است، نیز واژههای عربی حیاط و حیات (زیستن) نیز اینچنین اند.
واژه چیست؟
مفهوم واژه و ارایه تعریفی کارآمد از آن کار سادهای نیست و دشواری این کار از تحلیل سادهترین دادههای زبانی آشکار میشود، هرچند اهل زبان به طور شمی مفهوم واژه را میشناسند و از این واحد ساختاری در تولید جملهها (نحو) استفاده میکنند.
اصطلاح واژه را میتوان در دو مفهوم به کار برد: یک مفهوم آن صورت انتزاعی و ذهنی است که در نظام درونی زبان قرار دارد، و مفهوم دیگر آن به کاربردهای مختلف بر اساس ضرورتهای نحوی باز میگردد که از آن با عنوان صورتواژه word-form یاد میشود. مجموعه واژههای ذهنی را در مطالعات زبانشناختی نوین، واژگان lexicon مینامند و به هریک از آنها تکواژ قاموسی lexeme میگویند.
واژگان lexicon صرفاً فهرست واژههای زبان نیست بلکه اطلاعاتی را نیز از نظرگاههای گوناگون در مورد واژهها در بر میگیرد که عبارتاند از:
- از نظر آوایی]/واجی[: واژه یک ساخت آوایی است که از یک یا چند هجا تشکیل شده، دارای یک تکیه است و در آغاز و پایان آن یک درنگ juncture وجود دارد، یعنی میتوان در آغاز و پایان آن سکوت کرد. آواشناسی و واجشناسی … ساختار و الگوی نظاممند صداها در زبان انسانی را مطالعه میکنند. اطلاعات واجی نشاندهندهی چگونگی تلفظ واقعی واژه در گفتار است.
- از نظر نحوی: که در آن ساختار درونی جملات و روابط میان اجزای درونی آنها مورد بررسی قرار میگیرد. برای نمونه در زبان فارسی فارسیزبانان میدانند پس از حرف اضافه “به” گروه اسمی قرار میگیرد.
- از نظر معنایی: عبارت است از یک واحد معنایی که بر یک یا چند مفهوم دلالت دارد. معناشناسی … ماهیت معنایی واژگان منفرد و معنای واژگان گردآمده در گروهها و جملات را بررسی میکند. برای نمونه واژه برادر هم در معنای نسبی و در معنای عام معنوی، یا واژه میش که معنای مؤنثی از آن متبادر میشود و قوچ معنای مذکری.
- از نظر املایی: عبارت از وحدت املایی است، به این معنی که در نوشته معمولاً فاصلهای در دو طرف آن رعایت میشود.
- از نظر کاربرد شناختی: که در آن استفاده از واژگان (گروهها و جملات) در بافت بالفعل کلام بررسی میشود. برای نمونه واژه داداش که علاوه بر کاربرد نسبی آن در عبارتی همچون “برو، داداش!” کاربردی عتابآمیز دارد.
- از نظر ساخت صرفی: که موضوع اصلی بحث این نوشته است، تمامی اطلاعات مربوط به ساخت و سازههای تشکیلدهندهی واژهی غیربسیط را در بر میگیرد. برای نمونه واژه دانشگاه /dânešgâh/ از سازههای /dân/، /eš/ و /gâh/ تشکیل شده است. به هریک از این سازههای تشکیلدهنده واژهی غیربسیط تکواژ morpheme میگویند. به عبارت دیگر تکواژ کوچکترین سازهی معنادار یا نقشدار واژه است.
واژهشناسی (یا ساختواژه/صرف/morphology) چیست؟
واژهشناسی مطالعهی ساختار درونی واژگان است، و از آنجا که این مطالعه در دو سطح ساختار آوایی درونی phonological structure و معنای واژهها صورت میگیرد، میتوانیم بگوییم واژهشناسی مطالعهی تغییر همگام نظامند واژهها از نظر صورت و معنا است. برای مثال در گروهواژههای مردها، دردها، زردها علاوه بر تمایز آواییای که میان این واژهها با واژههایی همچون کردها، چترها و … میبینیم، شاهد آن هستیم که آوای /hâ/ جزء مشترک این واژهها دال بر یک مؤلفهی معنایی است و به تعدد در همان دسته از موجودات اشاره دارد. به واژههایی مانند مردها، دردها واژههای مشتق complex words میگویند.
از این رو، این مطالعه و تحلیل نوعاً شامل شناسایی و تشخیص اجزای واژهها، یا، به بیانی فنیتر، سازههای واژگان constituents of words)) است. از این رو تحلیل ساختواژی در وهلهی اول شامل شکستن واژهها و رسیدن به اجزای آن و کشف قواعد حاکم بر باهمایی co-occurrence این اجزاء است. همان طور که پیشتر گفتیم، به کوچکترین سازههای معنادار یا نقشدار واژهها تکواژ morpheme میگویند. از این رو میتوانیم بگوییم واژهشناسی مطالعهی ترکیب تکواژها برای تولید واژهها است.
انواع تکواژ
تکواژ آزاد free morpheme یا واژهی بسیط: واژههایی را که فقط از یک تکواژ تشکیل شده باشند تکواژ آزاد میگویند. مانند کتاب، میز، به، از، open و tour.
تکواژهای آزاد به دو طبقه تقسیم میشوند. طبقه اول مجموعهای از اسمها، صفتها و فعلهای معمولی است که “محتوای” پیام را میرسانند. به این تکواژهای آزاد، تکواژهای واژگانی/قاموسی lexical morphemes میگویند. مانند کتاب، سبز، house، open و غیره. گروهی دیگر از تکواژهای آزاد را تکواژهای نقشنما/دستوری functional morphemes مینامند. این مجموعه از واژههایی مانند حروف ربط، حروف اضافه، حروف تعریف و ضمایر تشکیل شده است.
هرگاه تکواژهای آزاد را همراه تکواژهای مقید به کار ببریم، صورت واژهای اصلی دخیل در این امر را از نظر فنی ستاک یا بن یا پایه stem مینامند، برای مثال در “کارمند” و “مهربان” تکواژهای “کار” و “مهر” ستاک و “– مند” و “– بان” تکواژهای مقید هستند.
تکواژ مقید bound morpheme: تکواژهایی که هیچگاه بهتنهایی ظاهر نمیشوند. تکواژ مقید یا باید با تکواژ مقید دیگر و یا با یک تکواژ آزاد همراه باشد. مانند گاه در دادگاه، بان در نگهبان، مند در کارمند، ly- در badly، ness- در goodness، -ed، -ing.
تکواژهای مقید به سه دسته تقسیم میشوند. دستهی نخست تکواژهای تصریفی inflectional morphemes هستند که به خاطر الزامات صرفی و دستوری به واژه افزوده میشوند. کلیهی شناسههای فعلی ]ام، ای، … و –ed، -s در زبان انگلیسی[، نشانههای جمع ]-ان، -ها، -ات و –s در جمع انگلیسی[، نشانههای تفضیلی و عالی ]-تر، -ترین و –er ، [-est. دستهی دوم تکواژهای اشتقاقی derivational morphemes هستند که حضور آنها نه ناشی از الزامات دستوری بلکه برای تغییر مقولهی دستوری است. مانند –آنه در مردانه، -ناک در دردناک و ly- در badly، ness- در goodness، -ed، -ing. دسته سوم، طبق نظر برخی، تکواژهای مخفف هستند مانند “س” در “حسن خونه س” که س مخفف “است” است یا ‘ll، ‘s، ‘m، ‘ve.
تکواژهای مقید یا وندها affixes از نظر محل قرارگیری نسبت به ستاک واژه به سه دسته تقسیم میشوند: پیشوند prefix، پسوند suffix و میانوند infix.
“پیشوند” وندی است که پیش از ستاک قرار میگیرد، مانند “نا-” در “نادان”.
“پسوند” وندی است که پس از ستاک قرار میگیرد، مانند “—بان” در “مهربان”.
“میانوند” وندی است که در درون ستاک جای میگیرد، در زبان فارسی و انگلیسی میانوند نداریم ولی در زبان عربی میانوند داریم، مثلاً ثلاثی مجرد کَتَب که با افزودن میانوند /â/ به صورت کاتب در میآید.
واژکها و تکواژگونهها
اگر “آواها” را تظاهر آوایی واقعی “واجها” بدانیم، میتوانیم واژکها morphs را نیز صورتهای واقعی مستعمل برای تکواژها بدانیم. برای مثال تکواژ جمع را در نظر بگیرید. در واژهی “پسران” به صورت [ان] تظاهر میکند و در واژهی “فرشتگان” به صورت [گان]. میگوییم [ان] و [گان] تکواژگونههای allomorphs تکواژ جمع هستند.
انواع زبان از نظر ساخت واژه
در زبانشناسی مقایسهای، زبانها را، از نظر ساخت واژه، در برش اول به دو گروه کلی “تکواژی ساده mono-morphemic” و “چندتکواژی poly-morphemic” تقسیم کردهاند.
“تکواژی ساده” زبانی است که در آن هر واژه فقط از یک تکواژ تشکیل شده که تغییرناپذیر است و روابط نحوی را “آرایش جمله word order” مشخص میکند، مانند زبانهای چینی و ویتنامی.
“چندتکواژی” زبانی است که در آن ساختمان واژه از یک تکواژ و یا بیش از آن تشکیل شده باشد. این گروه از زبانها را به سه دستهی “پیوندی agglutinative”، “تصریفی synthetic” و “بساوندی polysynthetic” تقسیم کردهاند.
در زبانهای “پیوندی” مرز میان تکواژها در واژه مشخص است و تطابق یکبهیک بین تکواژها و مفاهیم آنها وجود دارد، مانند زبان ترکی. مثالهای adam-lar-I (مردها را) و adam-lar-in (مردهای) بیانگر این مدعا است.
در زبانهای “تصریفی” مرز بین تکواژها روشن نیست و تطابق یکبهیک بین تکواژها و مفاهیم آنها وجود ندارد، مانند عربی و لاتین. برای مثال –na در “کتبنَ” دارای مفاهیم جمع، مؤنث و غایب است و کلمهی لاتین amo به معنای “من دوست دارم” علاوه بر مفهوم “دوست داشتن” دارای مفاهیم زمان، فعل معلوم، فعل خبری و اول شخص مفرد است.
در زبانهای “بساوندی” مرز بین واژه و جمله مشخص نیست. به سخن دیگر، در این گونه زبانها بسیاری از مفاهیم که معمولاً در زبانهای دیگر از طریق جمله بیان میشوند، از طریق فراهم آمدن تعداد زیادی تکواژ به صورت یک واژه بیان میگردند. زبانهای “بساوندی” خود به دو زیرگروه تقسیم میگردند: “تکپایهای mono-basic” و “چندپایهای poly-basic”. در زبانهای تکپایهای هر واژه فقط یک تکواژ آزاد دارد، مانند زبان “یوپیک” در سیبری ولی در زبانهای چندپایهای در هر واژه بیش از یک تکواژ آزاد وجود دارد، مانند زبان “چوکچی” در شمال شرقی سیبری.
گاهی زبانشناسان اصطلاحات تحلیلی analytic و ترکیبی synthetic برای تشریح میزانی که ساختواژی در یک زبان مورد استفاده قرار میگیرد به کار میبرند. زبانهایی مانند ویتنامی یا انگلیسی که در آنها ساختواژی نقش نسبتاً متوسطی دارد زبانهای تحلیلی نامیده میشوند. هنگامیکه یک زبان تقریباً هیچ ساختواژهای ندارد و از این رو به میزان زیادی تحلیلی بودن را به نمایش میگذارد زبان گسسته نامیده میشود، مانند زبان ویتنامی و چینی. اما زبانهایی مانند سومری و سواحیلی که در آنها ساختواژه نقش مهمتری دارد، زبانهای ترکیبی نامیده میشوند و هنگامیکه یک زبان از میزان بسیار زیادی از فرایندهای ساختواژی و واژههای مرکب بسیار استفاده میکند بساوندی نامیده میشوند.
تفاوت بین زبانهای تحلیلی و ترکیبی یک تقسیمبندی دوگانه یا سهگانه نیست، بلکه یک پیوستار است که از زبانهای گسسته شروع و به زبانهای بساوندی ختم میشود. برای مثال زبانهایی مانند فارسی و انگلیسی گرچه بیشتر دارای ویژگیهای زبانهای پیوندی هستند، اما ویژگیهایی از زبانهای تصریفی نیز در آنها مشاهده میشود، مانند واژه mard-âne-gi-hâ-?i (مردانگیهایی) در فارسی نمایانگر خصوصیت پیوندی بودن این زبان است، در حالی که “شناسههای فعلی” مفاهیم شخص و شمار، هر دو را در بر میگیرند که تفکیکناپذیر اند.
مشکلات موجود در توصیف واژهشناختی
سه مشکل در جداسازی پایهی یک واژهی مشتق، زایایی، تحلیل غلط و تکواژهای پایهی مقید هستند.
زایایی: در زبان انگلیسی این زایایی وجود دارد که با افزودن پسوند –able به فعلهای متعدی واژهای از مقولهی دستوری دیگری ساخت. اما در همین زبان میبینیم که برخی اسمها با همین پسوند ظاهر میشوند، مانند َactionable, peaceable, reasonable و غیره. میتوانیم بگوییم که اتصال پسوند –able به فعلهای متعدی زایا است و اتصالاش به اسمها نازایا است.
در زبان فارسی میتوانیم پسوند اَنده /-ande/ را مثال بزنیم که با ستاک حال فعل ترکیب میشود و معنای فاعلی میدهد، مانند خواننده، شنونده، گوینده و راننده. اما در واژههایی مانند شرمنده (به معنای دارندگی) و بسنده و شاهنده (به معنای نسبت) نیز ظاهر میشود.
تحلیل غلط: در زبان انگلیسی واژههایی مانند hospitable, sizeable را داریم که به زنجیرهی آوایی әbl ختم میشوند. در تحلیل این واژهها نمیتوانیم بگوییم که این زنجیره پسوند –able هستند. زیرا در وهلهی اول این واژهها دارای معنای “داشتن قابلیت” نیستند، که دقیقاً مشخصهی قاعدهمند زایای واژههایی با پسوند –able است. دلیل دیگر این است که پسوند –able به گونهای قاعدهمند پسوند –ity برای ساختن اسم به خود میگیرد، مانند
َAdjective Noun
readable readability
provable provability
اما واژههای hospitable, sizeable از این قابلیت برخوردار نیستند. این شباهت آوایی موجود صرفاً تصادفی است.
تکواژهای پایهی مقید: در ارتباط نزدیک با این موضوعات مشکل کلاسیک دیگری نیز در واژهشناسی هست، یعنی مسألهی وجود یک واژهی مشتق با پیشوند و پسوند قابل تشخیص متصل به پایهای که یک واژهی موجود زبانی نیست. مانند واژههای feasible, malleable، گرچه نمیتوان گفت که پسوند –able در آنها واقعی نیست، با کنارگذاشتن آن میبینیم که malle و feas دو واژه موجود (تکواژ آزاد) در زبان انگلیسی نیستند.
اما مورد دیگری را نیز میتوانیم به موردهای بالا بیفزاییم و آن بیقاعدگیهای موجود در ساخت برخی واژهها است. برای مثال تکواژ تصریفی –s که در زبان انگلیسی به طور زایا برای جمع بستن اسمها به کار میرود، در واژههای جمع sheep و men نمود ظاهری ندارد. از این رو میگویند یکی از تکواژگونههای “جمع”، تکواژ تهی یا صفر است. این بیقاعدگی در صرف زمان گذشته فعلها نیز در زبان انگلیسی نیز دیده میشود، مانند زمان گذشتهی فعل go که went میشود.
هدف پژوهشهای واژهشناختی
هدف پژوهش واژهشناسی تشریح و تبیین الگوهای ساختواژی زبانهای انسانی است. ایجاد تمایز بین چهار زیرهدف این اقدام سودمند است: توصیف ظریف، توصیف مبتنی بر شناخت، تبیین مبتنی بر نظام بیرونی و معماری محدودکننده برای توصیف.
توصیف ظریف: معیار اصلی برای ظرافت تعمیمپذیری است. توصیفهای علمی باید کلیتها را در دادهها منعکس و نبایست صرفاً تمام واقعیتهای شناختهشده را فهرست کنند، مانند قانونی که میگوید اسمهای انگلیسی جمعشان با افزودن –s صورت میگیرد. اما از آنجا که زبانشناسان در مورد ظریفترین توصیف توافق ندارند داشتن معیار عینیتری که به دانش سخنگویان از زبانشان اشاره میکند سودمندتر است.
توصیف مبتنی بر شناخت: بسیاری از زبانشناسان میگویند که توصیفشان نهتنها بایست ظریف و عام باشد، بلکه باید به لحاظ شناختی واقعگرا نیز باشد. به عبارت دیگر، آنها بایست همان کلیتها یا تعمیمپذیریهایی را بیان کنند که دستگاه شناختی سخنگویان ناآگاهانه به آن دست یافته است. ما میدانیم که دانش سخنگویان زبان انگلیسی نهتنها شامل فهرست مفردها و جمعها، بلکه مشتمل بر قانون عام افزودن –s به صورت مفرد برای رسیدن به صورت اسم جمع نیز است. در غیر این صورت سخنگویان قادر نبودند جمع اسمهایی را که پیشتر با آنها مواجه نشدهاند شکل دهند. اما این توانایی را دارند. البته، توصیف مبتنی بر شناخت بسیار بلندپروازانهتر از توصیف صرفاً ظریف است و ما واقعاً ناگزیریم برای درک کامل دستگاه شناخت به درون سر مردم نگاه کنیم. از این رو، این کار در حال حاضر یک هدف با راهنمای عمل است، اما اغلب بر شیوهی کار زبانشناسان اثر میگذارند. گاهی آنها توصیفهای مطروحه را رد میکنند زیرا از نظر شناختی ناموجهاند و گاهی با روانشناسان و عصبشناسان همکاری و نتایج تحقیقشان را بررسی میکنند.
تبیین مبتنی بر نظام بیرونی: مشاهدهی تفاوتهای موجود بین زبانها، مثلاً تکواژ تصریفی –s در زبان انگلیسی و –ها و –ان در زبان فارسی و فقدان بیان ساختواژی جمع در زبان یوروبا، به ما نسبت به یافتن جهانیهای زبانی با احتیاط بیشتر هشدار میدهد. واقعیات خارج از نظام زبانی و تفاوتهای موجود میان زبانها یک واقعیت از نظام بیرونی است و منحصراً به حوزهی کاربرد زبانی مربوط میشود.
معماری محدودکننده برای توصیف: بسیاری از زبانشناسان یکی از مهمترین اهداف پژوهش دستوری را نظامبندی کلی اصول نظامهای دستوری میدانند که تمام زبانها به آن وفادار باشند. به عبارت دیگر، زبانشناسان میکوشند معماریی برای توصیف (که همچنین نظریهی دستوری نامیده میشود) بنا کنند که توصیفات زبانهای خاص بایست با آن مطابقت داشته باشند. از این رو، برای دستور معماریی در نظر میگیرند که محدودکننده است، بدین معنی که برخی ارتباطات متقابل منطقاً ممکن را مجاز نمیشمارد. برای مثال، قوانینی که بر اساس آنها سازهها پیشینه میشوند و به آغاز یک جمله میآیند میتوانند بر سازههای نحوی (نظیر کل واژهها یا عبارات) اثر بگذارند، اما نه بر سازههای ساختواژی (یعنی، تکواژهایی که بخشهایی از واژگان بزرگتر هستند). مانند قوانین پیشینشدگی پرسشواژههای wh- که از قوانین ترکیب-تکواژی جدا هستند. یک معماری ممکن برای دستور میتواند نمودار زیر باشد.
واژهسازی قوانین ترکیب تکواژ | نحو قوانین پیشنشدگی و ترکیب واژه
| آواشناسی قوانین تلفظ | ||||||
معانی | صوت | |||||||
بسیاری از زبانشناسان بر این فرضاند که این معماری دستور ذاتی است، زیرا برای همهی زبانها یکسان است و به طور ژنتیکی برای گونهی انسان ثابت است. این بخش ذاتی دانش دستوری سخنگویان همچنین دستور جهانی Grammar Universal نامیده میشود. در نتیجه، یکی از اهداف پژوهش واژهشناسی کشف آن دسته از اصول دستور جهانی ذاتی است که به ساختار واژه مربوط اند.
صوت/صدا :
از برخورد دو یا چند جسم با یکدیگر و جابجائی مولکولهای هوا در نتیجه این برخورد، “صوت” ایجاد می شود. سرعت این انتقال ۳۴۳ متردر ثانیه و شکل آن به صورت امواج سینوسی مطابق شکل روبرو می باشد:
بر اساس شکل، هر فراز و فرود، یک “دور” را تشکیل می دهد.
تعداد این دورها درثانیه، برابر است با فرکانس یا بسامد آن صوت، که واحد آن “هرتز/Hz” است.
بدین ترتیب ، هرچه تعداد دور در ثانیه بیشتر باشد، صوت ” زیر” و هر چه این تعداد کمتر باشد صوت “بم” خواهد شد.
از آنجا که بی نهایت احتمال برای برخورد اجسام به یکدیگر موجود است، پس بی نهایت صوت هم وجود دارد.
اما، از این بی نهایت صوت، تنها صداهایی در محدوده فرکانس Hz ۲۰۰۰۰-۲۰ در آستانه شنوائی بشر می باشد.
پائینتر از Hz 20 : صداهای مادون صوت
بالاتر از Hz 20000 : صداهای مافوق صوت
در این میان ، فرکانس آواهای زبان ، بین Hz 4000-100 و تعداد آواهایی که بشر می تواند تولید کند، نامحدود است.
تا اینجا راجع به صوت و ماهیت آن مطالبی ذکر شد.
حال ، سئوال این است: کدام صداها را می توان زبانی برشمرد؟
آن دسته از صداها که توسط اندامهای گفتاری بشر تولید می شوند، صداهای زبانی یا ” آوا ” نام دارند.
مثال) / . . . . , p , b , a/
اما، در بین آواها نیز ، هر زبان مجموعه ای را به عنوان آواهای نقش دار که به خودی خود معنا ندارند، لیکن باعث ایجاد تمایز معنایی می شوند را به کار می برد که آنها را اصطلاحاً ” واج ” نامند.
در نهایت زبانشناسان به الفبایی قراردادی به نام ((الفبای بین المللی آوانگار)) دست یازیدند که به راحتی و به طور یکسان بتوان تمامی زبانهای دنیا را بررسی کرد؛ که البته تعداد نشانه ها در این الفبا، بسیار است.
علم بررسی آواها (صداهای زبانی) را گویند.
علم آواشناسی، در سه قالب مطرح می شود:
۱- آواشناسی شنیداری
۲- آواشناسی فیزیکی
۳- آواشناسی تولیدی
آواشناسی شنیداری- به درک آواهای گفتاری از طریق گوش مربوط می شود.
آواشناسی فیزیکی- با خصوصیتهای مادی یا فیزیکی گفتار به عنوان امواج صوتی د ر هوا، سروکار دارد. (از جمله فرکانس صداهای خاص دربین افراد مختلف)
آواشناسی تولیدی- به مطالعه نحوه ایجاد یا تولید آواهای گفتاری می پردازد.
صداهای ریوی :
به علت سهولت تولید، اکثر صداهای زبانی با بازدم تولید می شوند. البته در برخی زبانها – مانند بعضی زبانهای افریقائی- آواهایی وجود دارند که اصطلاحاً “درون سو” نامند و با دم تولید می شوند؛ مانند نوک آواها.
حال آنکه آواهایی که با بازدم تولید می شوند ،”برون سو” نامند.
در هر صورت آواهای زبان چه درون سو باشند و چه برون سو، منبع تأمین هوا در آنها ریه است، پس “صداهای ریوی” هستند.
حنجره :
هوای خروجی بازدم را تنظیم کرده و در برخی موارد به آن یک ویژگی خاص می افزایند که “واک” نام دارد.
در حنجره ” تارهای صوتی” قرار دارند. این تارها دو ماهیچه اند که از اطراف به دیواره حنجره متصلند. نقش عمده آنها، ایجاد واک یا ارتعاش بر جریان هوای خروجی بازدم می باشد.
به این ترتیب، آواهایی مانند /l/ ، /z/ ، /g/ و …. که هنگام تولیدشان تارهای صوتی مرتعش می شوند را “واکدار” و آواهایی از قبیل /f/ ، /s/ ، /p/ و … که این فرمان را دریافت نمی دارند، “بی واک” نامند.
چاکنای :
به فضای درون حنجره ، بین تارهای صوتی “چاکنای” گویند.
مثال ) /h/
خصیصه ممتاز واجهای فارسی :
“نیکولای تروبتسکوی” از بنیانگذاران “مکتب پراگ” نخستین کسی بوده که خصیصه ممتاز واجها را مطرح کرده.
او به نقش ممیزی واجها، از طریق ” جفتهای کمینه” اشاره کرده.
خصیصه ممتاز واکه های فارسی:
۱- میزان افراشتگی زبان
افراشته : / u , i /
میانه : / o , e /
افتاده : / a , æ /
۲- موضع محرک زبان :
پیشین : / æ , e , i /
پسین : / a , o , u /
۳- حالت لبها :
گرد : / a , o , u /
گسترده : / æ , e , i /
واکه های باز درمقابل واکه های بسته:
تعریفی است قدیمی از واکه ها، که آن را می توان همتای میزان افراشتگی دانست.
بدین معنا که واکه های باز ، همچون واکه های افتاده ، به واکه ای گفته می شود که فاصله میان سطح زبان و کام ، حداکثر باشد و در اینصورت ، مجرای خروج بازدم، اصطلاحاً “باز” است (مانند //æ , //a ) به همین منوال ، واکه های افراشته ( مانند /i/ , /u/ ) که مجرای خروج هوا به هنگام تولیدشان در تنگترین حالت ممکن قرار دارد ، “واکه های بسته” نامند.
خصیصه ممتاز همخوانهای زبان فارسی
۱- واکبری
۲- شیوه تولید
۳- جایگاه تولید
۱- واکبری: بر اساس اینکه هنگام تولید همخوان، تارآواها به لرزه درآیند یا خیر، به دو دسته “واکدار” و “بی واک” تقسیم می شوند.
۲- شیوه تولید: به چگونگی خروج هوای بازدم به هنگام ایجاد مانع می پردازد.
بر این اساس همخوانهای فارسی به دسته های ذیل تقسیم بندی می شوند:
۱-۲) انسدادی
جریان هوای خروجی بازدم، بسته به آن صوت خاص، در یک موضع مشخص، دچار حبس تام (گیرش کامل) شده وپس از کسری از ثانیه مکث ، با حالت رهش آنی از اندامهای گفتاری خارج می شود. به همین دلیل است که همخوانهای انسدادی ، قابلیت کشش ندارند.
مانند: / , q , g , k , d , t , b , p /
۲-۲) سایشی
آن دسته از همخوانهایی که پس از ایجاد مانع ، با اصطکاک از اندامهای گفتاری خارج می شوند.
مانند: / x , h , ž , š , z , s , v , f /
۳-۲) انسدادی-سایشی / انسایشی
آن دسته از صداهایی که همچون یک همخوان انسدادی ، تولیدشان با گیرش آغاز می شود، ولی پس از مرحله درنگ ، به جای رهش آنی، همچون یک همخوان سایشی، با سایش خارج می شوند.
مانند: /j , č /
۴-۲) خیشومی/غُنّه ای
آن دسته از همخوانها که هنگام تولیدشان، ملاز پائین آمده و جلوی ورود هوا به حفره دهانی را می گیرد. در اینصورت، مجرای خروج هوا از حفره خیشوم می باشد.
در زبان فارسی ، تنها / n , m / دو همخوان خیشومی اند.
۵-۲) الف: روان ها الف-۱ : کناری / l /
الف-۲ : زنشی / r /
ب : غلتان ها / y , w /
صداهای غلتان / y , w / می باشند که از این دو تنها /y/ در فارسی نقش واجی دارند.
۳-جایگاه تولید
اینکه مانع ایجاد شده بر سر جریان هوای خروجی بازدم، در کدام موضع از اندامهای گفتاری قرار می گیرد و چه اندامهایی به یکدیگر برخورد کرده یا نزدیک می شوند.
بر این اساس، داریم :
۱-۳) دولبی
در فارسی /m , b , p / ، اما در انگلیسی /w/ نیز به آنها افزوده می شود.
۲-۳) لبی-دندانی
از برخورد دندانهای بالا با لب پائین، ایجاد می شود. / v , f /
۳-۳) دندانی
در فارسی نداریم ؛ اما در انگلیسی / , ө / ( در عربی نیز موجود است)
۴-۳) دندانی-لثوی در فارسی/ d , t /
۵-۳) لثوی / z , s , n , r , l /
۶-۳) لثوی- کامی / ž , š , j , č /
۷-۳) کامی / y /
۸-۳) نرمکامی /g , k/
۹-۳) ملازی / q , x /
۱۰-۳) چاکنایی / h , ? /
صداهایی که در حنجره با باز و بسته کردن تارهای صوتی، تولید می شوند.
این دو ، تنها همخوانهای چاکنایی در زبان فارسی اند؛ هر دو بی واک، اما /h/ همخوان سایشی چاکنایی و / ? / همخوان انسدادی چاکنایی است.
۱-آواشناسی و تاریخچه آن
آواشناسی با جنبه های فیزیکی و فیزیولوژیکی گفتار سر و کار دارد و حیطه ای گسترده است که با علوم دیگر نیز در ارتباط می باشد .مثلا در بحث در باره آواشناسی تولیدی باید با ساختمان دستگاه گفتاری انسان آشنا باشیم که از این منظر ،آواشناسی با زیست شناسی و پزشکی ارتباط می یابد.در آواشناسی آکوستیک که بررسی امواج صوتی است ،با فیزیک و ریاضی مرتبط می شویم و در آواشناسی شنیداری در حیطه زیست شناسی ،پزشکی ،روان شناسی ،عصب شناسی و… وارد می شویم .بنابراین ،آواشناسی علمی است که ارتباط تنگاتنگ با علوم دیگر برقرار می کند .اما به جنبه تولیدی آواشناسی به این دلیل بیشتر پرداخته شده است که ملموس تر می باشد ولی در این میان آواشناسی آکوستیک از شاخه ها یی است که تا حدودی ناشناخته مانده است اگر چه تحقیقات و بررسی های زیادی از طرف زبانشناسان و غیر زبانشناسان بر روی آن انجام شده است .شاید این امر بدین خاطر باشد که آواشناسی آکوستیک تا حدودی ناملموس است وقابل مشاهده نیست .
در این مقاله می کوشیم جستجویی در تاریخچه زبانشناسی آکوستیک انجام دهیم و پیشگامان این حوزه را معرفی کنیم و روند پیشرفت این زیر رشته آواشناسی را مورد بررسی قرار دهیم .ولی بررسی تاریخچه زبانشناسی آکوستیک بدون بررسی تاریخچه آواشناسی ممکن نیست .زیرا همان طور که گفتیم ،آکوستیک زیر شاخه ای از آواشناسی است و بررسی تاریخچه زیر مجموعه بدون شناخت تاریخچه مجموعه ممکن نمی باشد .هم چنین ابتدا آواشناسی شناخته شده است و در طی مراحل بررسی آواشناسی بوده که آواشناسی آکوستیک شکل گرفته است .بنابراین در فصل دو این مقاله به بیان تاریخچه ای از آواشناسی می پردازیم ودر ادامه ،پیشگامان آواشناسی آکوستیک و روند رشد این رشته را مورد بررسی قرار می دهیم.
۲-تاریــخــچه آواشـــناســی
آواشناسی از کلمه یونانیήνωφ به معنای “صدا”گرفته شده است .همان طور که در بخش پیش بیان شد ،آواشناسی مطالعه صداهای گفتار است که شامل آواشناسی تولیدی ،آواشناسی آکوستیک و آواشناسی شنیداری می شود .آواشناسی تولیدی به این مساله می پردازد که چگونه صداهای گفتار تولید می شوند و اینکه چگونه صداهای صوت را باید طبقه بندی کرده و آوانگاری کنیم .آواشناسی آکوستیک به مطالعه مشخصات آکوستیکی صداهای گفتار می پردازد و آواشناسی شنیداری به این می پردازد که چگونه صداهای گفتار دریافت و درک می شوند .
می توانیم تاریخچه آواشناسی را به چهار دوره زمانی تقسیم کنیم :دوره اول ،دوره باستان است .دوره دوم فاصله بین سالهای ۱۷۷۰تا۱۹۲۰را در بر می گیرد .دوره سوم از سال ۱۹۲۰تا سال ۱۹۵۰ و دوره چهارم از بعد از سال ۱۹۵۰تا کنون را در بر می گیرد .در دودوره آخر بیشتر تحولات و نوآوریها در زمینه آواشناسی آکوستیک بوده است که در این بخش به دودوره اول می پردازیم وبحث در باره آواشناسی آکوستیک را به فصل آینده موکول می کنیم .
در دوران باستان ،دیدگاه های عمده در مورد آواشناسی به زبان شناسان هندی سال های ۱۵۰ تا ۸۰۰قبل از میلاد بر می گردد .آنها ،مفاهیم جایگاه و شیوه تولید را کشف کردند وروی مکانیسم چاکنایی صدا کار کردند و مفهوم همگون سازی را درک نمودند(دانیل جورافسکی و جیمز اچ مارتین ،۲۰۰۷ ). .پانی نی در سال ۴۰۰ قبل از میلاد در دستور زبان خود در مورد تولید صوت بررسی هایی انجام داده بود .زیرا نمی خواست تلفظ کلمات تشریفاتی باستان با گذر زمان تغییر کند .محققان هندی فهم بالا وکاملی از مکانیزم گفتار ،شامل اعضای گفتار و فرایندهای تولیدی داشتند .به عنوان مثال کلمات breath و voice بر این اساس تشخیص داده می شدند که در یکی از آنها دهانه حنجره باز است و در دیگری نیست .علم اروپایی تا ۲۰۰۰ سال بعد از آن یعنی تا قرن ۱۹ نتوانست به آواشناسی هندی برسد .یونانی ها فقط دانشی ابتدایی از آواشناسی داشتند مثلا در زمان افلاطون آنها فقط صامت را از مصوت وانسدادی را از پیوسته تشخیص می دادند (دانیل جورافسکی و جیمز اچ مارتین ،۲۰۰۷ ).عناصر صدا توسط افلاطون به سه دسته تقسیم شده بودند :۱-“طنین ها ” :واکه ها ۲-“صداها” :صامت های بسته و ۳-“میانی ها” : [l-m-n-r-s-dz-k-ps ]
رواقیون نیز نظریاتی را که در مورد هجا بیان شده بود را گسترش دادند و از بست آوایی ایجاد شده روی بعضی از کلمات آگاه بودند(همان).در چین باستان نیز به آواشناسی تاحدودی توجه شده بود .در چین ،تلفظ یک حرف با توجه به دومشخصه بیان می شد :۱-با ترکیب صدای آغازین اولین کارکتر و صدای پایانی دومین کارکترو ۲-با دسته بندی تن ها (آهنگ ها ) .
در فاصله بین سالهای ۱۷۷۰ تا ۱۹۲۰ ابزارهایی ابتدایی در زمینه صوت ایجاد و اختراع شد .از آن جمله طنین دهنده ای بود که توسطکریستسن گوت لیب کرات زشتین (۱۷۹۵-۱۷۲۳) اختراع شده بود.این ماشین اولین ماشینی بود که واکه ها را تولید می کرد (همان).(ضمیمه در صفحه۱۳ تصویر ۱ (
دیگر اختراع این دوره ماشین سخنگو بود که توسط وولفگانگ ون کمپلن (۱۷۹۵-۱۷۲۳ ) ابداع شده بود .این دستگاه ،اولین دستگاهی بود که کلمات و جملات کوتاه را تولید می کرد(همان) .(ضمیمه در صفحه ۱۳ تصاویر ۲ و ۳ )
پرداختن به دوره های بعد را که مربوط به عرصه آواشناسی آکوستیک است را به فصل بعد موکول می کنیم و قبل از آن دیگر نامداران این عرصه را که تاثیرات چشمگیری بر روند رشد این علم گذاشتند را به اختصار معرفی می کنیم .
شایسته است از محققی ناشناس نام ببریم که تاثیرزیادی بر روند آواشناسی گذاشت .او در قرن ۲۰ از مفهوم واج استفاده کرد و سیستم نوشتاری واجی برای زبان ایسلندی پیشنهاد کرد که شامل علامت هایی برای امتداد و خیشومی شدگی بود .اما نوشته های او تا سال ۱۸۱۸ چاپ نشد و حتی بعد از چاپ نیز در بیرون از اسکاندیناوی نا شناس ماند(دانیل جورافسکی و جیمز اچ مارتین ،۲۰۰۷ ) .
اولین آواشناس جهان مدرن دن جی متیاس بود که نویسنده کتاب”دو لتری” در سال ۱۵۸۶ می باشد ریاضیدان انگلیسی جان والیز (۱۷۰۳-۱۶۱۶ ) که در باره ناشنوایان تحقیق کرده بود ،اولین کسی بود که در سال ۱۶۵۳ واکه ها را بر اساس جایگاه تولیدشان طبقه بندی کرد .مثلث واکه ای در سال ۱۷۸۱ توسط سی اف هل وگ آلمانی ابداع شد .از دیگر پیشگامان آواشناسی مدرن هنری سوئیت بود .او در کتابش با نام “دستنوشته ای بر آواشناسی”(۱۸۷۷ )بیان کرد که واج چیست.این کتاب تاثیر زیادی در توسعه آواشناسی در بریتانیا و دیگر نقاط داشت .او هم چنین برای آوانگاری الفبایی تدوین کرد و بین آوانگاری جزئی و کلی تفاوت قائل شد و عقایدی را پیشنهاد کرد که بعدها در IPA مورد استفاده قرار گرفت .حتی گفته شده است که سوئیت بهترین آواشناس زمان خودش بوده است .او اولین کسی بود که زبان را برای اهداف آواشناسی به صورت علمی ضبط کرد و توصیف تولید زبان را پیشرفت داد .وی اگرچه شهرت زیادی نداشت ولی نظرات جالبی ارائه می کرد.اواعتقاد داشت که آواشناسی اساس لازم برای تمام مطالعات زبانی را فراهم می آورد.وی هم چنین عقیده داشت که آواشناسی دیگر با خواندن محض آموخته نمی شود مثل موسیقی .او آثار و نظریاتی ارائه کرد که هنری هیگینز از آن بهره ها برد و نظریاتش را جرج برنارد شاو بعد ازوی به عنوان مدلی برای خود قرار داد .
واج اولین بار توسط محقق هلندی بودوین دو کورته نای که فرضیاتش را در سال ۱۸۹۴ چاپ کرد ،نامگذاری شد .البته در گسترش فرضیه واجها ،فردینان دو سوسور نیز دخیل بود.از دیگر پیشگامان این رشته دانیل جونز(۱۹۶۷-۱۸۸۱) است .او طرح آواشناسی زبان را در سال ۱۹۱۸ منتشر کرد و از واج در مفهوم رایج آن استفاده کرد .وی کسی بود که عبارت “واکه های اصلی ” را ارتقاء داد و برای اینکه نشان بدهد آواها چگونه تولید می شوند ،از نموداری دو وجهی استفاده کرد.وی همچنین الفبایی جدید برای زبان های آفریقایی و هندی ابداع کرد .
ریموند اچ استت سون (۱۹۵۰-۱۸۷۲) نیز از چهره های برجسته این رشته بود .اوکتاب ” آواشناسی مکانیکی” را در سال ۱۹۲۸ منتشر کردو تئوری موتوری ریتم را ارتقاء داده و موضوعی را برای نیم قرن تحقیق در باره تولید حرکات مهارتی ایجاد کرد .وی گبیان کرد که آواشناسی بر اساس حرکات ابتدائا مربوط به ذات هجاها می شود .در آمریکا ،لئونارد بلومفیلد زبان شناس و ادوارد ساپیر که بوم شناس و زبان شناس بود ،به طور عمده به فرضیات آواشناسی پرداختند .زبان شناسی همچون رومان یاکوبسن آمریکایی –روسی و نوام چامسکی آمریکایی وموریس هال به جهانی های سیستم های واجی پرداختند .افراد برجسته دیگری نیز در این زمینه فعالیت های درخشانی انجام داده اند که در این مختصر ،مجال پرداختن به آنان نمی باشد.حال که اندکی با پیشگامان عرصه آواشناسی و تاریخچه این علم آشنا شدیم ،در بخش بعد ،به معرفی آواشناسی آکوستیک و بیان تاریخچه آن می پردازیم .
۳-تاریــخـچــه آواشـناســی آکوســتیک
“نشانه هایی از فیزیک و زبانشناسی که در باره امواج صداهای گفتار بحث می کند “.این تعریفی بود که از آواشناسی آکوستیک که درفرهنگ نامه رومان هوز بیان شده است .آواشناسی آکوستیک زیر مجموعه آواشناسی است که به جنبه های آکوستیکی صداهای گفتاری می پردازد .آواشناسی آکوستیک خصوصیاتی همچون دامنه دقیق موج ،طول آنها ،فرکانس پایه یا خصوصیات دیگر فرکانس امواج را بررسی می کند و به روابط این خصوصیات با دیگر شاخه های آواشناسی (مثل آواشناسی تولیدی یا شنیداری ) می پردازد.در بخش پیش دوره های تاریخی آواشناسی را بیان کردیم وگفتیم دو دوره آخر مربوط به پیشرفت در زمینه آواشناسی آکوستیک است .در این فصل به بررسی این دوره ها می پردازیم .
از چهره های درخشان در آوا شناسی آکوستیک،هرمان هلم هولتز می باشد .این فیزیکدان آلمانی در سال ۱۸۶۳ کتاب “آهنگ به عنوان اساس فیزیولوژیک تئوری موسیقی”را به رشته تحریر در آورد .او با نوشتن این کتاب بود که مطالعه آواشناسی آکوستیک را به طور رسمی آغاز کرد .ابه جین پیرروزولوت (۱۹۲۴-۱۸۴۶ ) فرانسوی نیز پیشگام آواشناسی تجربی بود و در عرصه آکوستیک نیز فعالیت هایی انجام داده بود .
در فاصله سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ از ابزارهای الکتریکی و اشعه x در آواشناسی استفاده شد.یکی از این ابزار فونودیک بود که توسط دیتون کلارنس میلر (۱۹۴۱-۱۸۸۶ ) ابداع شد .این وسیله ،وسیله ای برای عکس گرفتن از امواج صوتی بود .(ضمیمه در صفحه ۱۲ )
از دیگر ابداعات این دوره ،”نوشتار کلام ” بود که شامل سیستمی بود که توسط الکساندر ملویل بل(۱۹۰۵-۱۸۱۹ ) (پدر الکساندر گراهام بل )ابداع شد این اولین سیستم یادداشت برداری از صداهای گفتار بود که مستقل از زبان یا لهجه خاص بود .(ضمیمه در صفحه ۱۵)
در همان زمان بودکه فرضیه ای نیز مطرح شد به نام فرضیه آکوستیکی تولید صوت .این فرضیه شامل تئوری هماهنگ و تئوری بی هماهنگ می شد.تئوری هماهنگ توسط ویت استون و هلم هولتز مطرح گشت .بر اساس این فرضیه ،تار های صوتی با استفاده از هماهنگ پایه و دیگر هماهنگ ها ،موجی مرکب می سازند .فرکانس های تشکیل دهنده از چندین فرکانس پایه تشکیل شده اند .وقتی این امواج از گلو ،دهان و حفره بینی می گذرند ،فرکانس هایی که نزدیک به فرکانس های بازخوان های این حفره ها هستند تقویت شده و در هوا منتشر می شوند .این نواحی تقویت کننده فرکانس ،کیفیت صدا را مشخص می کنند .تئوری بی هماهنگ که توسط ویلیز و هرمان و اسکریپچر بیان شده بودمی گوید که تارهای صوتی فقط به عنوان عاملی برای تحریک فرکانس های گذرا که مشخصه حفره دهان هستند ،عمل می کنند .جریان هوایی که از حنجره می آید ،هوای این حفره را به ارتعاش در می آورد .این ارتعاش سریع از بین می رود تا وقتی که توسط جریان هوایی دیگر از سر گرفته شود .این جریانات هوا الزاما پشت سر هم نیستند .اگرچه این دو نظریه در ظاهر متفاوت نشان می دهند ولی هر دو نظریه این را بیان می کنند که برای مشخص کردن کیفیت صوت ،فرکانس باز خوانهای حفره دهان مهم هستند.از دیگر ابزارهای ابداع شده و مهم در این زمان که بیشتر در خدمت آواشناسی آکوستیک بودند ترکیب کننده های صوتی می باشند که وودر یکی از آنهاست .وودر که توسط دودلی در سال ۱۹۳۹ ابداع شد ،اولین ترکیب کننده صداست که در زمان خود،توجه بسیاری را به خود جلب کرد. (ضمیمه در صفحه ۱۴ ).الگوی ضبط صوت کوپر در سال ۱۹۵۰ نیز اولین ترکیب کننده صوتی بود که در خدمت تشخیص صوت بود و مثل مورد قبل فقط جنبه سرگرمی نداشت .(ضمیمه در صفحه ۱۸ ). همان طور که گفتیم ،دیگاه های آکوستیک در باره آواشناسی در اواخر ۱۹۵۰ یا اوایل ۱۹۶۰ توسعه یافت ولی تعداد کمی از آنها تکنیک هایی مثل اسپکتوگراف یا دید گاه های تئوریک مثل فرضیه کار کردن با فیلتر منبع و مطالب دیگری را که ما بین آواشناسی تولیدی و آکوستیک است را شامل می شود .در سال ۱۹۵۲ ،فاصله فرمانت واکه توسط پترسون و بارنی مطرح شد .
از سال ۱۹۵۰ تا کنون ،که چهارمین برهه در تقسیم بندی ارائه شده در ابتدای مقاله است ،بیشتر به آواشناسی آکوستیک مربوط می شود که در این زمان ،بیشتر به آواشناسی با استفاده از کامپیوتر،فراصوت و MRI پرداخته شده است .مطالعه آواشناسی آکوستیک در اواخر قرن ۱۹ با اختراع فونوگراف ادیسون پیشرفت پیدا کرد(ضمیمه در صفحه۱۶ ) .فونوگراف دستگاهی است که اجازه می دهد سیگنال های صوتی ضبط شده و سپس تجزیه شود .با پخش کردن مجدد همان سیگنال صدا از طریق فونوگراف برای چندین بار و فیلتر کردن آن در هر مرتبه با یک فیلتر عبور دهنده باند ،اسپکتوگراف ایجاد می شود .اسپکتوگراف صوتی توسط ال وای لیسی –کو اینگ و دان در سال ۱۹۵۵ ابداع شد و اولین وسیله ای بود که نمایش آنی از سپکتوگراف سخن نشان می داد .(ضمیمه در صفحه ۱۷ )
مقالاتی که توسط لودیمار هرمان در آرشیو پی فلوگر در دو دهه آخر قرن ۱۹ چاپ شد ،ویژگی های طیفی واکه ها و صامت ها را با استفاده از فونوگراف ادیسون بررسی کرد و در همین مقالات بود که واژه فورمانت برای اولین بار معرفی شد .هم چنین ،هرمان برای تشخیص فرضیه های ویلی و ویت استون در باره تولید واکه ،واکه های ضبط شده فونوگراف ادیسون را با سرعت های مختلف ضبط کرد .با توسعه صنعت تلفن ،پیشرفت های بیشتری در آواشناسی آکوستیک شکل گرفت .در طی جنگ جهانی دوم ،کار در لابراتوار های تلفن بل مطالعه منظم ویژگی های طیفی اصوات زمانمند و غیر زمانمند بازخوان های حفره دهان و فورمانت های آواها و کیفیت صدا و … را آسانتر کرد .وقتی مشخص شد که آکوستیک کلامی باید به طور مشابه به مدار های الکتریکی مدلبندی شود ،باعث فراتر رفتن آواشناسی آکوستیک شد .
لورد ری لی از اولین کسانی بود که به این نتیجه رسید که فرضیه الکتریکی نوین می تواند در آکوستیک استفاده شود اما از سال ۱۹۴۱ به بعد بود که مدل مدار به طور اساسی در کتابی ازچیبا و کاجی یاما به نام :”واکه:اساس و ساختمان آن “استفاده شد .در سال ۱۹۵۲ ،یاکوبسن ،فانت و هال کتاب “مقدمات تجزیه سخن” را نوشتند که این کتاب گامی موثر در وصل کردن آواشناسی آکوستیک به فرضیه آواشناسی بود .این کتاب با کتاب “تئوری آکوستیک تولید صوت ” از فانت در سال ۱۹۶۰ دنبال شد که اساس تئوریک تحقیقات آکوستیکی آکادمی و صنعتی بود (خود فانت نیز در صنعت تلفن دخیل بود ).از دیگر پایه گذاران مهم این حوزه پتر لده فوگد-اسامو فوجی مورا و کنت ان استوان بودند .همان طور که در ابتدا نیز بیان کردیم ،آواشناسی آکوستیک ،امروزه توجه بسیاری از زبان شناسان و غیر زبان شناسان را به خود جلب کرده و در حال پیشرفت می باشد.حال که با پیشگامان این حوزه و شرح مختصری از فعالیت ها و ابزاز مورد استفاده در این شاخه آشنا شدیم ،در بخش بعد به نتیجه گیری کلی از این بحث می پردازیم .
۴-بحث و نــــــتیجــه گیری
آواشناسی مطالعه صداهای گفتار است که به سه بخش آواشناسی تولیدی ،آواشناسی آکوستیک و آواشناسی شنیداری تقسیم می شود .آواشناسی تاریخچه ای بس کهن دارد که از ۲۵۰۰ سال پیش و توسط پانی نی اساس آن چیده شده است .از زیر مجموعه های آواشناسی ،آواشناسی آکوستیک است که کمتر در مورد آن بحث شده است اگرچه در زمینه آن کارهای فراوانی توسط زبانشناسان و غیر زبانشناسان صورت گرفته است .آواشناسی آکوستیک به بررسی مختصات فیزیکی امواج گفتار به عنوان بازده بازخوان می پردازد .حرکات اندام های صوتی تولید امواج می کند که توسط هوا به گوش شنونده منتقل می شود .به نظر می رسد به این دلیل کمتر به این شاخه از آواشناسی پرداخته شده که کمتر ملموس می باشد .از جدیدترین و رایج ترین ابزارها برای ملموس تر کردن و قابل رویت کردن امواج صوتی ،اسپکتوگرافها هستند .از آنجایی که آواها در طول زمان تغییر می کنند ،برای رویت آنها از اسپکتوگراف (طیف نگار )استفاده می شود .از آنجایی که طیف نگار مولفه های فرکانس امواج را در یک برهه زمانی نشان می دهد ،وسیله ای است برای قابل رویت کردن اینکه چطور فرکانس های مختلفی که امواج را می سازند در طول زمان تغییر می کنند .محور طیف نگار محوری سه بعدی است که امواج را بر اساس زمان ،فرکانس و دامنه نوسان قابل رویت می کند .بنابراین دریافتیم که آواشناسی آکوستیک از شاخه هایی است که تاریخی کهن دارد که امروزه تا حد زیادی قابل لمس و رویت شده است و پیشرفت های چشم گیری نیز کرده است.
برای تسلط بیشتر روی مباحث زبانشناسی به شما عزیزان فیلم آموزشی زیر را توصیه می کنیم:
برای مشاهده بهتر و آسان تر فیلم ها در اینترنت برای شما داوطلبان کنکور در اقصی نقاط کشور کیفیت ویدویو ها پایین آمده و همچنین اگر در پخش ویدیو مشکل داشتید نرم افزار adobe flash را از طریق اینجا دانلود و نصب نمایید.
و یا اگر می خواهید این فیلم آموزشی را دانلود کنید و همیشه آن را بر روی کامپیوترتان داشته باشید اینجا کلیک نمایید.
همچنین شما عزیزان می توانید فیلم آموزشی زیر را تهیه نمایید و به صورت جامع با این مبحث آشنا شوید: