اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
من از جوانان متولد نیمه اول دهه ۶۰ هستم. زمانی که می خواستیم کنکور دهیم متقاضی بسیار زیاد بود و ظرفیت ها کم. اگر پای حرف بچه های اون دوران بشینی فصل مشترک خاطرات همه آنان کنکور و استرس های ناشی از اون بود.از میان نسل ما مانند همه نسل ها عده ای رفتند دنبال درس و عده ای دنبال کارهای دیگه البته تفاوت بزرگش اون بود که متمایلین به درس تعدادشون زیاد شد. حالا بخش بزرگی از هم نسلی های ما دغدغشون شده آزمون دکتری. امروز آنقدر در میان هم نسلان ما از تبعیض در پذیرش دوره های دکتری حرف زده میشه و از مسایل غیراخلاقی مربوط به آن که خاطرات دوران کنکور در برابر آن خاطرات خوشی محسوب میشه.
از میان همه درد دل ها فقط یکی را می نویسم و از بی اخلاقی های گسترده در نوشتن مقالات و پر کردن رزومه ها وخیلی چیزهای دیگر می گذرم، زیرا باور دارم ریشه این بی اخلاقی ها در تبعیض هایی است که افراد احساس می کنند. یکی از این تبعیض ها در مورد پذیرش مربیان دانشگاه در دوره دکتری بدون شرکت در آزمون سراسری است. ظرفیتی که واقعا نمی دانم چرا باید وقتی اینقدر انگیزه و شوق برای ادامه تحصیل در میان یک نسل هست برای عده ای در نظر گرفته شود تا بدون زحمت و استرس وارد دوره های دکتری شوند و بعد خیلی ها با توان بیشتر پشت در دانشگاه بمانند.
اگر توجه کنیم خیلی از این مربیان بخصوص در موسسات غیرانتفاعی به واسطه پارتی و قوم و خویش بازی و بدون داشتن صلاحیت های اخلاقی و علمی وارد شده اند داستان بسیار اسف بار تر می شود. باور کنید این داستان اثر به مراتب ویرانگرتری بر اعتماد یک نسل به جامعه می گذارد تا فساد سه هزار میلیارد تومانی.
من همه مسئولین را دعوت می کنم به عدالت در تصمیم گیری ها و یاد آوری می کنم کلام مولا علی (ع) را که می فرماید: بسیاری از خواست های مردم رنجی برای تو ندارد که خواهان اجرای عدالتند و یادآوری می کنم که می فرمایند: رسیدگی به کارهای بزرگ بهانه ای برای عدم رسیدگی به امور کوچک نیست. امیدوارم هر چه زودتر جلوی این تبعیض ها در ادامه تحصیل دوره دکتری گرفته شده و همه با هم در رقابتی عادلانه شرکت کنند.